Date Range
Date Range
Date Range
اومدم يه چي بگم و برم. بوووووس بوووووس به همه دوووووووستام. خوبي بدي ديديد حلالم كنيد. پریا جونه بچت ولم کن. بابا این کارارو میکنی به جایی نمیرسی. میدونم ترکی حالیت نمیشه ولی! ببین به خدا داری دوستی منو با یکی دیگه بهم میزنی با این نظر های چرتت.
پسر کوچولوی من 6آذر 88 پا به دنیا گذاشت . پارسا در زبان پارسی به دو معنی پرهیزکار و اهل سرزمین پارس آمده است. این روزهای گل پسرم . روزشماری تا تولد پارسای عزیزم. مسافرت یک هفته ی ما. پارسای سه سال و نیمه ی من. ده اردیبهشت تولد مامان رومینا. نوروز یک هزارو سیصد و نود دو. آخرین روزهای پاییزی در مشهد. تولد 3 سالگی پارسای مامان مبارک. شمارش معکوس تا 6 آذر.
نجواهای من با نی نی نازم. همسر عزیزم نه تراوشات ذهنی من و نه اتفاقاتی که در زندگیم می افتند نخود و لوبیا نیستند که پاکشون کنم و یک سری رو بنوسم و سری دیگه رو حذف کنم حالا که ناراحتت میکنند دیگه نمینویسم. شاید من باید مثل خیلی زنهای دیگه وبلاگی پنهانی میساختم و این بار هم بی تجربه عمل کردم و برای خودم که اینطور توسط تو سانسور میشوم اونهم به خاطر یه سری زباله که ارزش هیچ چی رو ندارند متاسفم.
دل نوشته ها و خاطرات. خدایا این بارم قدرتتو نشون دادی. خدایا این بارم منو شرمنده تر از قبل کردی. انقدر لطفت بزرگه که فقط میتونم از شوق اشک بریزمو بگم خدایا شکرت. یک نقطه پایان تمام خوبی ها و بدی هایت می گذارم.
در آن سوی دلتنگی ها همیشه خدایی است که داشتنش جبران همه ی نداشتن هاست. آخه این مدت اصلا دل و دماغ آپ کردنو نداشتم. اما تقاضا زیاد بود آپ کردم. به خدا نظر خصوصیام ۲برابر نظرای معمولیمه. نردبان این جهان ما و منی است.
کلاس سوم تموم شد و یه عالمه خیلی خوب تو کارنامه ام ثبت شد که همه را مدیون خانم امانتی عزیز هستم. چند هفته آخر تو مدرسه خیلی خوش گذشت . هر روز آزمون داشتیم و بعدش هم بازی و سرگرمی و کارتون و . آرزو می کردم همه روزهای مدرسه اونجوری می گذشت. طبق روال تابستان های قبل دو روز هفته رو میرم کانون پرورش فکری. کلاس های خوشنویسی و سفال و جاگورتا رو انتخاب کردم. البته یه کارگاه فرهنگی هم می رم که کتاب می خونیم و داستان می نویسیم و کارهای فرهنگی دیگه. چند تا از هم کلاسی هام هم با من میان.
اینقدر اینجا هیچی ننوشتم که همه چی یادم رفته. تعریفی زیاده ولی نمیدونم از کجا بگم. آبان ماه مصادف با عید قربان با مامان بزرگای کیان رفتیم مشهد و. حسابی خوش گذروندیم من و فرزاد از ماه عسل به اینور دیگه نرفته. بودیم برای همین بی صبرانه منتظر این سفر بودم که خدا را شکر. کیان که هر موقع میرفتیم حرم میخوابید با امام رضا قرارداد. هوا هم با اینکه قرار بود سرد باشه خوب بود و در قطار. ۱۹ دی تولد سی .
پرشین بلاگ را حلال کنیم یا نه مسئله این است. به نام پروردگار پاسکال . الان هم منتظر چیزی نباشید چون نوشتن اینکه سر کلاس ذخیره در مبحث شیرین فایل ها دوستان بهت بگن یه دفعه یه بنده خدا می ره مشهد عابر بانکشو میندازه تو حرم می گه وقتی حاجتمو دادی رمزشو می گم هیچ فایده ای نداره جز اینکه مسئولینی که وبلاگ بنده رو می خونن می فهمن چه کلاه گشادی سر مملکت رفته با این مهندس تربیت کردنشون.
Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.
Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.
allez-vous finir fort ou trouverez-vous la force de vous relever.
La position des blocs a été enregistrée. Le petit bonjour du matin en douceur. Laissez la vie être un océan de bonheur. Laissez le vent vous murmurer un air de tendresse. Laissez les fleurs vous émerveiller de toutes leurs splendeurs. Laissez le soleil illuminer vos yeux. Tu à un bon profile.
میگویم و از شعر خود در به درم دل شادم. نه که از کار زمانه زانکه گوید که گلی چیده. خنده تلخ من ساده ی مست از سر دل. کار مستان که دگر از سر بیداری و عقلانی نیست. این همان شور و همان شعر غمین. چشمان تر و تار و پر از اشک. این همان آه و همان بغض و همان خلوت و آن غربت عشق. یادم آمد شب پائیزیه عشاق. آسمان صاف و هوا خوب و چه دلباز و بهاران در پیش. خنده زد عقل از آن سو که چه آورده دلم. چون از آن حس رهایی همه احساس جمیل عاشقی. مانده است خلوت تلخ و قطره اشکی.