نمیدونم از آخرین باری که پست گذاشتم چقدر میگذره. خیلی چیزا از وقتی که نبودم عوض شده و خیلی چیزای دیگه هم عوض بشه بی تفاوت فقط رد میشم از کنارشون. به قول معروف بگذار و بگذر یا این نیز بگذرد دیگه جزیی از زندگیم شده و واسه هر چیزی خودم و درگیر نمیکنم. یک عمر بدون غصه می خوابیدم. تا این که تو را دفعه ی اول دیدم.

تنها راز منی - تو رو به خدا هم فاش نمی کنم. همانکه وقت درد همدردت شود. صورت به عرق نشسته ازدردت را بوسه زند. وتو تمام دردت را دردستانش بفشاری. واو مردانه برای تسکینت آغوشش را تنگ ترکند. لبخند زنان بگوید درهمه شرایط با توام. وتو اینبار نه ازعشقت که ازخدایش تشکرمیکنی. نوشته شده توسط یه نفر. در تاریخ شنبه 19 اردیبهشت 1394 چاپ یادداشت. زرد آبی قرمز سفید مشکی نمیدانم از کدام رز. برایت هدیه بیاورم تا در خاطرت بمانم ای آنکه که اشکهای شبانه ام از آن توست.

سلام به همگی به دنیای کوچک من خوش اومدین. امیدوارم بهتون خوش بگذره و کمک کنین که دنیای من بزرگتر بشه واین کارو با نظر دادن می تونین انجام بدین. دانم پس از مرگم چه خواهد شد نم. گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ول. ار مشتاقم که از خاک گلو. دم گرمو چموشش را در گلو. م سخت بفشارد و خواب خفتهگان خفته را آشفته تر سازد بد. ن سان بشکند هر دم سکوت مرگبارم را.