تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون. نه کش کشانت می برند اناالیه راجعون. انرژ ی هسته ای! آزمایشات نا موفق مثل-ه آدم راه رفتن.

خمه چی که تو وب خست! برادر دوست. رفیق تنهایی ام باش! نرگس و سمي جديد! خمه ی پست هام. جمعه بیست و سوم مهر ۱۳۸۹. همه چيز خيلي مسخره اس. همه چي خيلي احمقانه به نظر مي رسه. تو هرروز از كنار يه عالمه آدم رد مي شي و فقط. اين مغزتو كامل پر كرده. اين زندگي عادي تو مختل كرده. تو هرروز يا به اين فكر مي كني و يا.

چهار فن فیکشن هری پاتری , شمشیر حقیقت,بی نام و نشان,سرنوشت من,ترجمه ی فداکاری یک مار و کف دریاچه. جلد چهارم مجموعه میراث میراث.

چون با هم دیگه قوی هستین. روزنوشته های ذهن خراب من. طعنه های ذهن وحشی من. عاشقانه های ذهن خوشحال من. بخش هایی از فیلم ها. خلاصه داستان از این قرار هست که از هر چه در خیال من آمد نکوتری. نوشته شده در تاريخ یکشنبه ٢٦ آبان ۱۳٩٢ توسط دانیال. نوشته شده در تاريخ شنبه ٦ مهر ۱۳٩٢ توسط دانیال. ما آدم های سوءاستفاده گر. مارتیک - آهوی پر کرشمه.

از آخرین روزی که نشستم خودمو توی آینه نگاه کردم مدت هاست که می گذره. آخرین روزی که توی آینه ی کوچولوی اتاقت خودمو دیدم یادم نمی آد. توی کمد کوچیک لباسات قایمم می کردی. به درش سه تا جا جورابی بود. آستینای پیرهن مردونه هات توی صورتم می خورد. ته کمدت با مداد شمعیام برات یه قلب قرمز می کشیدم. تو گل رز قرمزه که خیلی وقت پیش داده بودمش بهتو با یه چسب کاغذی چسبونده بودی ته کمد خشک بشه. می گفتی کمدت بوی منو می ده.

خیلی وقت بود توی فکر بودم بیام بنویسم . مخصوصا الان که فکر کنم دو سالی هست اصلا ایچی ننوشتم. هنوز در پی با تو بودنم . کاش واقعا انتخابت من بودم . نمیدونم چرا نشد باهات درست خداحافظی شه . این دفعه که من خواستم . واقعا فکر نمیکردم که بیای باز هم به اینجا. فکر میکردم اینجا فقط واسه خودم مهمه .

امروز به مناسبت عید یه داستان که بسی جالب هست و در سر کلاس زنگ زبان فارسی نوشته شده رو براتون میزارم . امیدوارم که سال جدید رو هر چه پربارتر شروع کنین و سال خوبی رو در پیش رو داشته باشین و یک خونه تکونی اساسی در درونتون داشته باشین . روباهی در بیشه زاری به شکار رفت و از در رحمت و معرفت! خرگوش فرومایه را به نخجیر برگزید تا مبادا در اکوسیستم طبیعی خللی پیش آید. از دور انگشت اشارت به یکی از خرگوش های گله روانه کرد . فی الحال به خدمت آمد و خود را به زمین زد و آماده ی چنگال مبارک جناب شد .