Date Range
Date Range
Date Range
نام وبلاگ برگرفته از نام یکی از قطعات استادشمس لنگرودی است. یه سفید زیبای کوچولو تونسته پیله. لثه رو بالاخره بشکافه و بیاد بیرون. چه اسم طولانی ای هم داری! به دنیای شکلاتی پسرم خوش اومدی. کونوسچه هم اینقد خسیسه تو نشون دادنش که دقمون داده تا تونستیم یه ده.
هر روز را زندگی کن آنچنان که باید باش- لطفا نظر خصوصی نگذارید. یکی از دوستانم هر وقت درمورد پدرش صحبت می کرد با نفرت خاصی می گفت کاش پدر نداشتم پدرم برایش فرقی ندارد ما باشیم یا نه. من اگر ساعت 4صبح هم به خانه بیایم او نمی گوید کجا بودی و البته من همیشه در جوابش می گفتم بعضی ها آرزو دارند همین پدر را داشته باشند و ندارند. آیا آنها از من به نیکی یاد می کنند یا. به قد و قامت ریزش نگاه می کنم و باورم نمیشه که یک روز این بچه 46 سانتی 2کیلو و .
بعد از شب هزار و یکم. بماند که این وسط کلی جنگ هم با آقای خونه دارم که عقیده داره همه چیز رو باید نگه داشت. حالا اینا می مونه رو دستم. این همه هم پولش شده.
از من نپرس چقدر دوستم داری. براي الي و همه ی دختران سرزمینم. لحظه ای با قاصدک ها. همیشه حق با دیوانه هاست. سایه ی عشق و نفرت. کاشکی شعر مرا می خواندی. من از آن روز که در بند توام آزادم. لمس مي كنم بودنت را در نبودنت. از پشت شیشه های مشجر. دست هایم را شاعر کرده است. از من نپرس چقدر دوستم داری.
این روزها چای با قند هم تلخ می زند. بدبختی های یک زن چاق. ترک های یک عدد بتن شفاف. خانومی که شما باشی .
سهشنبه 8 مهرماه سال 1393. من آدم روزهای آفتابی نیستم من وجودم با باران گره خورده من لمس رطوبت بر صورتم رو عاشقانه دوست دارم خدایا شکرت. دوشنبه 5 خردادماه سال 1393. امروز روز توست و من تمام دلتنگیهایم را به جای تو در آغوش می کشم . چقدر جایت میان بازوانم خالیست. نسیمی چو بوی خوش آشنایی. دوشنبه 5 اسفندماه سال 1392.
ای کاش که جای آرمیدن بودی. بعد مدتها تصمیم گرفتم بنویسم. اوایل آبان رفتم پایتخت امتحان آیلتس دادم. قاعدتا باید بهتر میشدم ولی اعتراف می کنم کم کاری کردم. بازم بیشتر از نمره ایه که لازم داشتم . کار مثل همیشه پیش میره. مرسی که بهم سر میزنید. بدينوسيله من رسما از بزرگسالی استعفا می دهم و مسئوليتهای يک کودک هشت ساله را قبول می کنم .
اگه بخوام امروزمو تو یک کلمه معنی کنم اون کلمه آرامش. این هفته فقط اینجور شدا وگرنه روزای تعطیلم فوقش 9. 5 بیدار میشم اگه کاری نداشته باشم. بعد اون با یه طمأنینه خاصی شروع کرده بودم کارایی رو که دوست داشتم انجام میدادم. عین آرامش بود! هرچی به ذهنم میرسید و میتونستم تا قبل از عید انجامشون بدم نوشتم تا روشون کار کنم و به یک احساس رضایت برسم! .
Tamam tamam biliyorum eski moda olduğunu. ama napabilirim belki bende demode bir insanımdır. olamaz mı? Bu tokları ülkecek biliyoruz artık. malum bir isimle anılıyor ama kimse bana onu söyletemez tamam mı? Özellikle de ben bu tokamı severek kullanırken. böyle biri kafam da görüp de demiyo mu aaa bu. tokası değil mi? 20 Şubat 2015 Cuma. en son görüştüğümüz zamandan bu yana sanırım ki aylar geçti. biraz vefasız davrandım özür dilerim.
به خيربين بو مالبه رى آنیتا و آرژین. این عکس رو در روستای پالنگان که با پدرم رفتم کرفتم. لاوان پسر عمو خیلی با هو شه ولی وروجکه. انیتا دیگه نمی زارم پشت سیستم بشینی .
Üye blogların içeriğinden blog yazarları sorumludur.
هر روز و هر روز زندگی من. یادداشت های روزانه یک دختر شاغل. تلخ تر از زهر خیانت. دخترم هیچگاه خانواده ات را به کسی نفروش. که بعدها می فهمی خانواده ات با همه کاستی ها صد برابر بهتر و دلسوزتر از سایرین برایت هستند.