اجرای مشترک ساناز فرشته مهتاب. با تشکر از عاطفه متحیر آرانی که در این کار ما را یاری کردند. ماهی آلوده به زباله در میان صخره های ساحل خلیج گرفتار شده است. ما تنها صاحبان این ژرف بی انتها نیستیم. فقط ما نیستیم که از این بی کران افق خلیج فارس لذت می بریم.

تنها می مانم - شهلا پروین روح. تلفن سه بار که زنگ بخورد. تلفن سه بار که زنگ بخورد هر بار هم یک تک باشد آنوقت معلوم می شود که با من کار دارد. سینا عرق کرده تمام بدنش . آنچه میان ابروهایت بهم می رسد. امید دیدارت را بهار می کند.

به زودی عکس این نمایشها بارگزاری میشود. توی این دو سه سال . توی این دو سه سال تونستیم سه تا نمایش کار کنیم . نمایش زندگی شاید که در جشنواره تاتر رودان فقط اجرا شد. این نمایش با کارگردانی ایوب رحیمی و نوشته نصر الله قادری و همچنین با بازی جعفر قاسمی . محمد سلیمی به روی صحنه رفت.

متولد هفت و پنجاه و هفت دقیقه شب. همهی تعریفها برای آن است که دستها تنها نمانند. سنگ رومی هفتاد سنگ قبر. نوشته شده در جمعه ۱۳ بهمن۱۳۹۱ساعت توسط علی کاظمی. که گذر از من حکایت صبح بود و سلانه. نوشته شده در پنجشنبه ۱۰ شهریور۱۳۹۰ساعت توسط علی کاظمی. همیشه من سرش به سنگ. چ کاچ ک تن بر تلفظ برهنه. دوباره آمده ها می روند. آمدن ات را خبر بده.

چند تا عمار خفن توی یه تاکسی ون سبز کمین کرده بودن تو یه کوچه فرعی. کسی بهشون بی سیم زد. عمارها ماشینو چاق کردن بیان بیرون که سر کوچه یه موتورسوار از همه جا بی خبر-این یکی رو من هم فهمیدم فتنه گر نیست! ۳۲ سال فاصله زیادیه. اونقدر که خدمتگزار ملت بشه . زن و بچه داریم دیگه. بغضه و هزار تا سوال بی جواب.

تا همیشه! در همین لحظه دلم میخواهد. و نه آن چیز که آن تکه دل یخ زده ام. سر سرمای زمستانی آن سال پر از دغدغه و دود بخواست. که همه می دانند دل من در آن روز. خودنویسی می خواست که نویسد بر بام. وای از درد دل سوخته و خون روان. هیچ نپرسید که ای دلبرک خسته ترین. تو کجایی و دل همسفرانت به کجا می نگرد. دل من در پی آن دود و دغل. همه جا گشت که یابد جوهر. تو و آن فکر پلیدت را. که شود پاک و پاک.