Date Range
Date Range
Date Range
دورها آوا یی است که مرا میخواند. بازتاب های فرهنگی و هنری پروزه هنر در روستا از سال 87 تا 92. نمایشگاه در موسسه سرای آفرینش هنر آمل. نمایشگاه هنرجویان کودک وبزرگسال موسسه فرهنگی هنری سرای آفرینش. در روز یکشنبه 21 خرداد ماه ساعت 17 الی 21 در محل موسسه افتتاح می شود. نمایشگاه تا 25 خردادماه ادامه دارد. ساعات بازدید سایر روزها صبحها 9 الی 13. نمایشگاه هنر در روستا در مالزی.
پایگاه اطلاع رسانی انجمن هنرهای تجسمی شهرستان فریدونکنار. درختان نوروز در روستای کوشکسرای نوشهر. در اواخر زمستان سال 1390 گروه هنری حجم سبز فراخوانی را در پایگاه خبری هنرهای تجسمی حجم سبز درج نمود که با فراخوان های گذشته اش کمی متفاوت بود و در آن از تمامی هنرمندان خواسته شده بود تا از 15 اسفند - روز درخت کاری - تا 15 فروردین که روز نو شدن و جشن باستانی نوروز است درخت نوروز سال 1391 را به تصویر در بیاورند. پروژه به این شکل طراحی شد که 12 درخت با اشکال و طرح های متفاوت نمادی از سال و ماه های آن با همیاری ا.
تمامی نیروها پیوستن است, پیوستن به یک نقطه واحد. رنگ و روش برزخ بود. نمی شد تشخیص داد دقیقا چه رنگیه اما تیرگی غالب بود. پارسال هم تو این ماه مبارک همین حال رو داشت. گوشش به حرف هیچکسی بدهکار نبود. آخرش هم کارش به بیمارستان و بستری شدن کشید. و امسال هم دوباره همین بساط. نمیدونم این چه جور ایمان و عشقیه که حاضری. خود آزاری کنی تا رضایت معبودتو جلب کنی! ف پ 13 تیرماه 1393.
میتونید از شیر موش تا جون آدمیزاد رو ببینید . و یک صبح بخیر تو.
نگذار ببرندت از پیش من. با همه ی نبودن هایم. کلمه های من برای تو. کلمه های من برای تو. کلمه های من برای تو. داشتی از کوه سقوط می کردی. دارم از کوه سقوط می کنم.
تقدیم به علی رضای عزیزم و پریسای قشنگم. با عرض سلام وخسته نباشيد خدمت همه شماعزيزان ودوستان محترم. سال نو برهمگي شما مبارك. اميدوارم سال جديد پر ازسلامتي موفقيت وپول براي همه تان باشد. ماهم كه سال جديدرو درخواب ناز آغازكرديم چون هيچ كدوممون ساعت سال تحويل بيدارنبوديم. من كه خسته از كارهاي خونه وخانه تكاني ازخستگي بيهوش شدم وبه خواب رفتم . با خواهر مهربونم دختراش و همسرش همسفربوديم.
سکوتت جارو جنجال کسی باشد که دیگر نیست. شب سرد زمستانیتو هم لرزیده ای هرچند. به دور گردنت شال کسی باشد که دیگر نیست. تصور کن برای عیدهای رفته دلتنگی.
Após receber o carimbo e entrar oficialmente no país eu e mais outras quatro brasileiras ficamos esperando a van para o hotel por mais de duas horas, e quem disse mesmo que isso tudo seria fácil? Ao chegar no hotel estávamos morrendo de fome e esperando ansiosamente por comer alguma coisa bem gostosa, mas não foi bem isso que aconteceu e nos deparamos com uns hambúrgueres nada bons. Ok chega de reclamações! One minute, please! .