Date Range
Date Range
Date Range
روزی مدیر یکی از شرکتهای بزرگ در حالی که به سمت دفتر کارش میرفت چشمش به جوانی. در راهرو ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میکرد. مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد واز کیف پول خود 6000 دراورد و به جوان داد. سه ماهه توست برو ودیگر اینجا پیدایت نشود. میدهیم که کار کنند نه اینکه.
شرمنده از اینکه من هیچوقت آپ نمیکنم چون بیشتر درگیرface book هستم. منو داخل facebook اد کنین اگه سوالی داشتین اونجا باهم حرف میزنیم. اینم آرشیو فول آ لبوم تمام آهنگ های خودم هست که به ترتیب اسم آهنگ واسه دانلود براتون گزاشتم رو هرکدوم کلیک کنید دانلود میشه. بچه ها یادتون نره فیس بوک منو اد کنین. چون من دیگه وبلاگ نمیام.
٠ عشق است دخترای ایرونی ٠. دوستای گلم برام یه مشکلی پیش اومده فعلا یه مدت نمیتونم بیام ولی به یاده همه تون هستم فراموشمم نکنین تا بیام باشه دوستای گلم. اگه فراموشششششششششششششششم کنین کچلی بگیرین. بگو تمام تو مال من است. قبل از نیوتن بودی م.
وب نوشته های یک کانتر هواپیمایی. یکشنبه بیست و هفتم فروردین 1391. نمی دونم چرا بعد از این همه وقت . باید به یکی می گفتم یا جایی می نوشتم اما کسی را پیدا نکردم هیچ آغوشی هم به روم باز نشد . اصلا موقعیت و روز خوبی نبود و نیست. روزی که مامانم خبر سرطانه خاله را داد. بیست و هفتمین روز فروردین ماه سال یکهزار و سیصد و نود و یک خورشیدی.
انتقتاد شما عزيزان راهنمای راه ما خواهد بود. شماره حسابهای کمکهای مردمی باباباغی. انقلاب ما انفجار نور بود.
آدم برفی رو خیلی دوست دارم. به خاطر همین این اسم رو انتخاب کردم. من خیلی دوست دارم که مامان بشم. پس همیشه به بامداد می گم که بیاد مامان بازی. با هم میریم تلویزون نگاه کنیم. یک بار که رفتیم بازی کنیم دیدم بامداد خوابید. فکر کنم همون روزا بود که وقتی مامان از بیرون اومد دید بامداد تب داره. یک دارو با طعم آلبالویی و توت فرنگی داد. از این دکتر مهربان تر اصلا ندیدم.