Date Range
Date Range
Date Range
دیشب اولین شبی بود که تو خونه خودمون خوابیدیم. واقعا ادمیزاد چقدر پوست کلفته و زود خودشو با محیط وفق میده! یه حس خوبی داشتم. یعنی دلم تنگ شده بود! یه جورایی ارامش. با اینکه جای خوابم عوض شده بود اماحتی یکبار هم نصفه شب بیدار نشدم. صبح از لای پنجره بوی هوای خنک بارون زده که پرده هارو حرکت میدادو حس کردم. دل انگیز بود! نفس عمیییییییق میکشیدم ازین هوای تمیز و ارزوهایی که حقیقی شده بودن. از خونه که اومدم بیرون خوشحال شدم که کوچه فرعی رفت و امد هست! .
به روز رسانی قالبهای پیش فرض بلاگ اسکای. قالبهای پیش فرض بلاگ اسکای برای پشتیبانی از کلیه امکانات جدید به روز شدند. پیشنهادات میکنیم با مراجعه به قسمت پوسته ها قالب وبلاگ خود را به روز کنید. کلیه شکلهای بلاگ اسکای تعویض شدند. البته در قسمت نظرات امکان استفاده از شکلکهای قدیمی همچنان وجود دارد. یک سیستم آنتی اسپم بر روی قسمت نظرات نصب شد که تا حد زیادی وبلاگ شما را از کامنتهای تبلیغاتی و اسپم محفوظ میکند.
زندگی یعنی زنده و پاک زیستن و لمس حقایق بی نظیر هستی و بهترین استفاده از این هدیه ملکوتی وشکرگزاری. زندگی حادثه است و ماجرا -. عجبا وقت هایی هست که مثلا یک نفر سرزنش ات میکند که چرا فلان اتفاق . گذر زمان به تو می افزاید. دیشب تو برنامه خندوانه جمله جذابی از حسن معجونی مهمون دیشب برنامه رامبد که خیلی قبولش دارم شنیدم . چای سبز گردامبولی ته دیگ مستطیلی.
عزیزان این پست آخر زایمان هستش که با عرض پوزش رمزی می باشد. اول این سوال منو جواب بدین بعدش برید ادامه مطلب.
وإ ن ی کاد ال ذین ک ف روا ل ی زل قون ک ب أ بصر ه م ل م ا س م ع وا الذ کر و ی قولون إ ن ه ل م جنون و م ا ه و إ لا ذ کر ل لع ال مین. آقا گلی و خانوم گلی. سلام -دیشب بالاخره پدرجان اومدن و من صاحب یه عالمه سوغاتی شدم. دروغ نگم از وقتی اومدن چشمم به چمدون بود! مامانم خیلی . آقا گلی و خانوم گلی. سه شنبه رفتم دکتر پوست! گفتم هیچی خانوم دکتر 10 سال پیش بهم گفتین 30 سالت شد بیا . آقا گلی و خانوم گلی.
شادمانم که در آهنگ زندگی همواره در حال دگرگونی خویش قرار دارم. کسی که خیلی زهرا بود. پشت پنجره چوبی اتاق ایستاده بودم. یکی از خاطره انگیزترین تعطیلات زندگ.
ساعت از دو گذشته بود که زدیم بیرون. قرار بود بریم جایی برای ناهار. اما اینقدر تو ترافیک موندیم که شد ساعت 3 . ناچارا وقتی تو خ ولیعصر افتادیم . همین که تهران سوخاری رو دیدیم. نگه داشتیم و سریع واردش شدیم. حامد هم میگو خورد که اصلا راضی نبود. اگر کیک و رانی خورده بودیم سالم تر بودیم. حامد پیشنهاد داد بریم کن. رفتیم و حدود ساعت 5 تو یکی از آلاچیق های باغ های کن نشسته بودیم و از صدای رودخونه کیف می کردیم. یک ساعتی بودیم و بعد که اومدیم بیرون هوس بستنی کردیم.
مصائب بی بی دوعالم علیها السلام.
Forgot Password or Username? Deviant for 5 Years. This is the place where you can personalize your profile! By moving, adding and personalizing widgets.