Date Range
Date Range
Date Range
رفتم تو ماشین و با صد جو.
شرایط در حد فحش ناموسی. اوت 12, 2009 in 1.
زیبای جاودانه- - - آیناز. تنهاییم را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست. وبلاگ شخصی مهناز متقی دستجردی. ما فرزندان کوروشیم پیام اور حقوق بشر. دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه. نامه هایی که هرگز پست نشد. اندکی صبر سحر نزدیک است. فانوس خیس - - - - فانوس خیس. با تمام دل بستگی هایم روزی باید بروم - - - - الهام. کوچه بن بست - - - - باران.
هیچ چیز بهتر از حقیقت نیست. از دور می بینمش مجبور میشم بچرخونم رومو ازش رد شم. بااینکه می دونم باید باهاش بد شم. دنیا خالی از احساسه وقتی ازم دوره. شبها که میخوابم رویاشو کم دارم. این بار تقصیر هیچکس نیست. تقدیر ما اینه باید که تنها شیم. شاید دلگیر بشه از من. اما بدون شک این بهترین راهه. بغضم میمونه تو سینه دل میکنه میره. هی فکر دنیا شو با غم بسوزونم.
خاطرات سال 79 به بعد. دیروز لیلا زنگ زد و حدود یک ربع با هم صحبت کردیم. بعداز ظهر با حسین و بچه محلاشون رفتیم شهرک ناز و فوتبال بازی کردیم و برگشتیم با هم رفتیم فردیس و چرخی خوردیم.
سنگهایی از جنس سرزمین مادریت. هنوز نیم ساعت نشده که کنار خیابان ایستاده ای. حداقل ده تا ماشین برایت نگه داشته. اما تو ضربان پر هیجان قلبت را می شنوی که. من اینجا در اتاق دو در دو کنار گلهای نخ نمای قالی خواهم پوسید و. با تکانهای جاده روی تنم قلت می زنی و . فقط آمده ام بگویم .
تنم خشکيده در دست رفاقتهاي همچون باد. و چشمم از وداع تلخ رفتنها اشک الود. نوشته شده توسط پسرک پاییزی در پنجشنبه 3 مهر1393. نوشته شده توسط پسرک پاییزی در یکشنبه 5 مرداد1393. زمستان را نشان مي دهد. در همان عصر باراني م هر ماهي. روي برگ هاي خيس از باران.
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد . نوشته های بارانی - شعر. در پاسخ شان چه خواهی گفت. کودکانه - از خانم رویا وکیلی. همیشه در گرگم به هوا. از گرگ شدن فرار می کردیم. نا خواسته در تمامی بازی ها. بی آنکه از خودمان بترسیم. من از هفت سنگ می ترسم. که دیواری ما را از هم بگیرد.
آخراي فصل پاييز يه درخت پير و تنها. تنها برگي روي شاخه ش مونده بود ميون برگا. آخه من ميون برگا فقط تنها تو رو دارم. وقتي برگ درختو مي ديد داره از غصه ميميره. به خدا راز و نياز کرد اونو از درخت نگيره. با دلي خرد و شکسته گفت نذار از اون جداشم. اي خدا کاري بکن که تا بهار همين جا باشم. برگ تو خلوت شبونه از دلش با خدا مي گفت. غافل از اين که يه گوشه باد همه حرفاشو ميشنفت.
من را ببخش که هیچ وقت دکتر نخواهم شد. قاب هفده در چهل و یک قرمز. عروسک ها حرف می زنند. بیایید کمی با فرهنگ باشیم. امان از وقتی که ماشین یک خانم پشت چراغ قرمز خاموش شود. امان از وقتی که بخواهم به چیزی گیر بدهم. امان از وقتی که صدای مداح گرم نباشد. وقتی که تصمیم گرفتم روی افکارم تجدید نظر کنم. خدای من این گونه است. خاطره ی یک روز کاملا ایرانی.
درب فروشگاه های کوچک و بزرگ. درب کارگاه ها و کارخانه ها. انواع سیستم های مختلف کرکره برقی اتوماتیک. برای نصب سیستم باید قبلا فنر ها کوک شوند.
از شیر مرغ تا جون آدمیزاد. ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن.