ای که میپرسی نشان عشق چیست. عشق چیزی جز ظهور مهر نیست. عشق یعنی مهر بیچون و چرا. عشق یعنی دشت گل کاری شده. در کویری چشمهای جاری شده. یک شقایق در میان دشت خار. باور امکان با یک گل بهار. عشق یعنی ترش را شیرین کنی. عشق یعنی نیش را نوشین کنی.

و خدایی که در این نزدیکی ست. ولی فیس بوک خیلی تاثیر داره از اون بیقراری هام کم کرده. حالا انگار معتاد شدم و وقتایی که بیقرارم رفتن به فیس بوک آرومم می کنه و خماریم و می گیره. بعدشم انقدر خسته می شم که می خوابم. یه وقتا یه اتفاقایی می افته که حال ادم گرفته می شه. باید به خودم کمک کنم. باید برم راه برم و مطمئنم فردا حالم بهتر خواهد شد. امروز برای چند لحظه .

چندروزی برای سفر به شمال رفتیم. ازاونجا که ترافیک بودزدیم ازقزوین که باترافیک روبرو نشیم شب وتویکی پارکای قزوین به اسم باراجین خوابیدم. سه تا دستشویی دستشویی بود ودستشویی وسطی خالی بود قبل ورود به دسشویی همیشه شیرشو بازمیکنم ببینم آب میاد ازش یانه! همینطورکه شلنگ سرجاش بود شیرو بازکردم ازاونجا که شیرخراب بود آب به صورت آبشار فوران کرد به سمت بالا ورفت طرف دستشویی سمت چپی. وزن شیون کنون اسم پسرکوچکش که قبلا تواین دسشویی بودصدامیکرد تو شیرآب وبازکردی! حالا اون ازخودش میگه که سر.

خدا جونم بی خیال آدم هات شدم. سر سپردم به ره کوی تو ای جلوهی عشق همهی دین و دل و هستی و دنیام شدی. دلم برای اینجا خیلی تنگ شده بود. منو یاد روزایی میندازه که قرار گذاشته بودم فراموششون نکنم اما دارم میکنم. این روزا حس میکنم زیادی خانوم شدم خودمو نمیشناسم شیطونیام کم شده خیلی غریبم با خودم. چهارشنبه بیست و دوم دی ۱۳۹۵.

من میخوام یه جایی باشه که هر چی میخوام بنویسم و هر کی بخواد بتونه بخونه. تمرین زندگی در زمان حال. این حتلتم داشت گسترش پیدا می کرد به خواهر برادر و مامان و بعدش هم همسرم که چون نزدیکمه کمتر نگرانش می شم.

قانون این وبلاگ نیز مثل وب قبلی است. ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﺭﺍ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺧﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺗﺎﻻﺭ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺁﺫﯾﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ. ﺧﻮﺑﯽ ﺍﯾﻦ ﺗﺎﻻﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻣﺠﻠﺲ ﻣﺨﺘﻠﻂ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﺟﺪﺍ. ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺯﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺮﻗﺼﻨﺪ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺠﻠﺲ ﮔﺮﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺷﺐ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ. ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺤﺮﻣﻨﺪ. ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﺤﻀﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ. ﺑﺪﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ! .

این وبلاگ را دنبال کنید. خوب خواهم شد به یقین. حالا دیگه باید باهاش کنار بیام. طعمش کال است تا چند روز حتی فکر . فقط امیدوارم قبل از اینکه دیر شده .

چون تا راهنمایی اسمم کوتوله بود اصن! بخدا الان قدم خوب شده هاااا. سه شنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۵. و این داستانهای مثلا عشق و عاشقی. میدونم زیاد بهم گفتین ته نداره.