که چو بر می کشم از سینه نفس. ره چنان بسته که پرواز نگه. در همین یک قدمی می ماند. بعد از یک غیبت طولانی. گ ل وے آد م را. بای د گاهے ب ت راش ند . هاے تازه جا باز ش و د. ڪ ه د ر گ لوے.

وقتی هوای شهر نفس گیر می شود . شاید گاهی لازم بشه یه شب تا صبح باهاش. گاهی میرسی ب جایی ک تنها گوش شنوات آجرای دیواران. دیوارا رو دوست دارم زیاااااااااااااااااد. یه وقتایی یه کسایی میان تو زندگیت . که وقتی به پشت سرت نگاه می کنی. تعجب می کنی که چجوری! تا قبل از اومدن اونا زندگی می کردی. ولی سختی قضیه اونجاس ک همیشه میترسی از دست بدیشون.

قصه ی ما قصه ی تو. یاد آن که بر قایق چوبی خیال. می نشستیم به یاد آرزوهای محال. ناگه آن قایق چوبی همره امواج شد. آن همه فکر و خیال عاشقی. و پدر و مادرت زندگی خوبی داشته باشی و شاد باشی دوست عزیزم. لحظات سخت خدا را جستجو.

دلم میخواد تو این وبلاگ از همه چی بنویسم و هیچ محدودیتیم نداره! Take me down to the river bend. Take me down to the fighting end. Wash the poision from off my skin. Show me how to be whole again. Fly me up a silver wing. Past the black where the sirens sing. And drop me down to the dream below. Hardly anything there for you to see. Bring me home in blinding dream. Wash the sorrow from off my skin.

فقط برای اینکه از هم باخبر باشیم. مجری برنامه زنده اومده مثلا از حال و هوای معنی و عارفانه ماه رمضون بگه. بعد میگه این ماهم به پایان رسید ماهی ک پر از حال و هوای زیبای معنوی و احساس های مخملی بود. همین جوری پیش بره باید حافظه جانبی به گیرنده های دیجیتالمون وصل کنیم. یه وقت شبکه ای جا نمونه.

Just close your eyes and enjoy the roller coaster that is LIFE. تا گفتم غم دارم آت ش گرفت .