Date Range
Date Range
Date Range
بابا واسه همیشه رفت و من هنوز باورم نمی شه. فکر می کردم اینجا از غم بزرگم گفتم. 10 آذر بابا تصادف کرد از 10 آذر دیگه صداشو نشنیدم. جز صدای بوس هاش . سلام من غرغرو نیستم اگه می تونستم حرف بزنم که دیگه اینجا و اونجا نمی نوشتم یا تو دلم نمی ریختم که غمباد . سلام ما خانواده سه نفری هستیم با سه جور بیماری در منزل همسرم آبله گرفته دخترم سرما داره منم بهتره از بیماریهام نگم. فرشته کوچولوی من همیشه سلامت باشی و خوشبخت.
مغزم به من دستور داد که پی پی دارم. احساس آرامش دارم وقتی موهامو شونه می کنی. مامان دارم از گرسنگی هلاک می شم اگه نریم رستوران تا خونه برسیم من کشته می شم. حالا امروز می گن ای وای بی جون بی جون استاد اومد.
بله همین طور که نوشتم به همین زودی رسید روووزی که بگم وای خدایا چه بود کردم. داشتم زندگیمو میکردم درس خوندم واسه چی بود اخه. البته علتش این نیست که دارم زیر بار درسهای دانشگاه له میشم علتش ترس از نتونستن. کارایی هست که ازم میخوان. میترسم واقعا میترسم امروز کارنامه نهایی سنجش هم اومد و فهمیدم میتونستم جز ساری فردوسی. مشهد و گنبد هم قبول شم و هی لعنت میفرستم به اون لحظه که با خودم گفتم ساری به خونه نزدیکتر. میکردم مشهد قبول شم و حالا هم از ساری هم از دانشگاهش متنفرم متنفررررررررر.
در هم و برهم های زندگی من. این متن رو از دست ندین. انها که کربلا می روندمی بینند که جنگ با پیروزی یزید پایان گرفت و بر صحنه ی جنگ آرامش مرگ سایه افکنده. اما می بینند که بر قبه ی آرامگاه حسین پرچم سرخی. آنان که رفتند کاری حسینی کردند. و آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند. در حال خوندن خاطرات گذشته بودم که حس کردم دلم واسه اینجا یه ذره شده.
سکوت آستانه های پاییز را. روبه روی شبهای بی کلمه گی ت. حالا دیگر چشمان به یک نقطه میخ شده ی پدر. به سمت بالکن بی قهوه و شمعدانی ت نمی چرخد. و می گذارد همه ی اشکهای دلتنگی ت را. با خط و خاطر محبوب دوردست ت. در انتشار بی جان همه شصت و چند سالش. اشکهای انتظار عبث ت را. به بازآمدن جان به انگشتانش. باز آمدن محبوب سنگی ات. ردیف به ردیف خاکستری درد.
مغزم به من دستور داد که پی پی دارم. احساس آرامش دارم وقتی موهامو شونه می کنی. مامان دارم از گرسنگی هلاک می شم اگه نریم رستوران تا خونه برسیم من کشته می شم. حالا امروز می گن ای وای بی جون بی جون استاد اومد.
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
شبی که آوای نی تو شنیدم. چو آهوی تشنه پی تو دویدم. دوان دوان تا لب چشمه رسیدم. نشانه ای از نی و نغمه ندیدم.