اینجا حیاط خلوتیست برای گذر از زندگی . نمیخواهم به این فکر کنم که کجای کارم. میدانم و خودم را به ندانستن زده ام. میدانم که یک روز میرسد که. لحظه به لحظه ام را محاسبه می کنند اما باز هنگامی که زمینه فراهم شد براحتی گناه می کنم.

حافظا اذن بده تا قلمت برگیرم. شانه زلف عروس سخن از سر گیرم. یار ساقی شوم و عهد به رندی بندم. به می آلوده شوم از دو جهان پرگیرم. نوشته شده در تاريخ شنبه 20 مهر1392 توسط علی. امشب ای ماه به درد دل من تسکینی. همه خوابند و تو همراه من مسکینی. روزها خلق به لب خنده ی من می بینند. تویی ای ماه که اشک شب من می بینی. راز بیداری شبهای تو من میدانم. تو هم از دوری معشوقه ی خود غمگینی. کمرت خم شده از دوری خورشید ولی. خوش به حالت که سحر روی م ه ت می بینی. نیمه ی سال رسید و م ه م از ره نرسید. شاهد نیمه شبم از یک فروردینی.

چه فرقی می کند دیگر 2. به آفتاب سلامی دوباره خواهم کرد. ظ ; چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳٩۱. و جادوی پشت کار و مثبت اندیشی ام گشاینده هر طلسمی. به راستی این کدامین حس است که چندیست.

با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی. Thanks for dropping by چه فرقی می کند دیگر! Take a look around and grab the RSS feed. See you around! حالا من یه چیزی گفتم. سلام دوستانی که به ورد پرس دسترسی ندارید.