Date Range
Date Range
Date Range
تموم عاشقوونه های من مال. تو باشه مال مشکی پوش تبریزت. ما مثل تماشای غم انگیزت. خیلی سخت است وقتی که نتوانی دست های بچ ه ات را تووی دست هایت گرم. دوست عزیزم آقای امید صباغ نو. توسط انتشارات فصل پنجم منتشر گردید.
تمامی اشعار و دکلمه ها پیشکش است از سر سوزن ذوقی به دوستان عزیزتر از جانم . تمامی اشعار و دکلمه ها پیشکش است از سر سوزن ذوقی به دوستان عزیزتر از جانم . شنبه 30 فروردین 1393 توسط مهدی فاضل نظرات . قلی و آیدا داستان کودکی بسیاری از ماست. داستان ساعت ها غرق پرواز یک بادبادک و چرخش عقربه های زمان در چرخش بالهای فرفره های کاغذی . شنبه 2 فروردین 1393 توسط مهدی فاضل نظرات .
نترسم که با دیگران خو کنی. تو با من چه کردی که با او کنی. نمی دانم چه می خواهم خدایا. به دنبال چه میگردم شب وروز. چه می جوید نگاه خسته من. چرا افسرده است این قلب. به کنجی می خزم آرام وخاموش. گریزانم از این مردم که بامن. به ظاهر همدم ویکرنگ هستند. ولی در باطن از فرط حقارت.
در چشمات شنا میکنم و در دستات میمیرم. نوشته شده در ساعت توسط محمد امین. بسيار پيش تر از امروز. دوستت داشتم در گذشته های دور. که هر وقت به ياد مي آورم. پارچ بلور کنار سفره ی من. غاری پر از تاريک و صدای بوسه های ما. و قرن های بعد تو را همچنان دوست خواهم داشت. آن قدر که در خيال بافی آن همه عشق. تو در سفينه ای نزديک من.
اين روزها در حسرت با تو بودنچه وحشتناک سپر ی می شوند. وتو نيستی که ببينی تنهاصبور لحظا ت من فقط همين قتم ودفتری است که شبها بی تو بودن را ثبت می کنند. ببخش که احساساتم مچاله شده اند. می دانم که نمی خواهی صدايم را بشنو ی پس می نگا رم شايد روزی اين نامه بدستت برسد . نوشته شده در جمعه یازدهم تیر ۱۳۸۹ساعت 11 توسط نگار. بازيه اينجا و آنجا! امشب پس از هزار سال بی خبری. روی غریب و آشنا چشم بسته ای. از ما بریدی و از ما گسسته ای. آخرش بازی شروع شد .
خدا به خیر کنه! امروز هشتادو سومین روز تابستونه! ۴ روز پیش سالگرد فوت استادترین نویسنده ی ایران! جلال آل احمد بود . اهمیتی نداره که ساجده می گه سیبیلاش خیلی ضایعس . برای شادی روح عزیز از دست رفته اجماعا سبز باشین و ماندگار . و چقدر براش مهم بود.
ارژانتین یک! راستی لطف خداوند بسیار بیشتر هم هست که من یک دایجستیو بد مزه هم دارم. اینقدر فسفر سوزاندیم ولی نفهمیدم واقعا چه چیز باعث شد ایران یک گل از آرژانتین بخورد. ولش کن سرم درد گرفت انقدر وراجی کردم.
به عادت همیشگی قلم مو را برداشتم. چشمان پراز محبتت یادم نمی آید. انقدر تنگ که عشق راهم نمیتوانم درآن جا دهم. انقدر تنگ که قلبم درفشاری به اندازه ی تمام بار دنیاخرد شده. درحسرت به یادآوردن چشمانت و لبخندت مانده ام.
داستان كوتاه از همه جاي دنيا. پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم! به زمینو زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و. خلاصه فریاد میزدم که دیدم یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمی رسید هی می پرید بالا و میگفت آقا گل! آقا این گل رو بگیرید. منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! چرا اینقد پر رویی! چه کردی با من! هنوز رد.
دوشنبه, اردیبهشت ۲۰, ۱۳۹۵. آن روز دنیا زیر و زبر شد.
ارسال ایمیل به مدیر وب سایت. با درود نور مسیح در . شهادت این برادر عزیز . خدا روشکر برایه وجود . سلام خداوندرا شكر م . سلام خداوندرا شكر م . کلیه حقوق متعلق به وبسایت داستان ما.