Date Range
Date Range
Date Range
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور. سهشنبه 27 بهمنماه سال 1388. با چشمای خیس و گریون. دل را میان پنجه فشردم نیامدی. هی تا سحر ستاره شمردم نیامدی. گفتم که سهم عشق منی باورت نبود. حتی قسم به جان تو خوردم نیامدی. هر جا نشانه ای سخنی از تو می رسید. دل را به جستجوی تو بردم نیامدی. روزی هزار بار میان امید و بیم. در اضطراب و دلهره مردم نیامدی. با شوق دیدن تو چه شبها که تا سحر. دل را به دست گریه سپردم نیامدی. اینها تو را به قیمت ارزان فروختند. من ماندم و فریب نخوردم-نیامدی. همه چی تمام شد! .
بیش از اینها می توان خاموش ماند. خیره شد در دود یک سیگار. خیره شد در شکل یه فنجان. می توان با پنجه های خشک. پرده را یک سو کشیدو دید. گاری فرسوده ای میدان خالی را. با شتابی پر هیاهو ترک می گوید.
به وبلاگ من خوش امدید. آنچه ماندني است خواهد ماند. من عزيزترين با ارزش ترین. داراييم را جايي در انتهاي قلبم تنها برای تو پنهان کرده ام .
رو بکن حالا دلت را! پس بزن اندیشه ات را. نوشته شده در Sat 28 Jan 2012. دل به جاده می سپارم چه آدمها به سراغ احساسم بیایند چه نیایند من پیش می رانم . سوار بر زورق اندیشه هایم که بادبان آرزوهایم را بر آن افراشته ام در دریای متلاطم زندگی تا ساحل نیاز پیش میروم. بالهای آرزوهایم را باز می کنم تا بپرمو اوج بگیرم.
این نوشته ها میماند تا تنها خواننده اش تو باشی. من هیچ وقت نقطه هایم را برای پایان نمیگذارم. تمام نقطه ها شروعی دوباره است. این نوشته ها میماند تا تنها خواننده اش تو باشی.
ЩњѬѺʘق טּב و ع س لʘѺѬњщ. آرام شנه ام مثل נرפ تﮯ נر پاییز وقتﮯ ت مام برگ هایش را باנ برנه باشנ. بعد از 4 سال سلام. خط خطی های یه تک و تنها. بعد یه مدت دوباره اومدم;گفته بودم ک دیگه نمیرم . این روزا سرم حسابی شلوغه. تصمیم گرفتم که خاطرات روزانه اینجا نوشته بشه. از همین امروز شروع میکنم. نمی خواهم ع مری به این امید باش م. که برای ب ردن ش بر می گردی . کلی ببخجید سرم حسابی شلوغ بود. را و هر آטּפ ﮧ ڪﮧ هωت.