آنچه نمی توان با آشنایان گفت. البته که ته دلم به پسرم افتخار کردم ولی از دست خودم حرصم گرفته بود که از آن عکس فقط رد شدم. امروز از خودم خجالت کشیدم. از خودم که بزرگ شدم و منطقی و عاقل و . هرچیز به جز انسان به معنای کلمه! داشتیم عکس های سفر هند را می دیدیم. پسرک آن وقتهآ سه ساله بود. یکدفعه پسرم زد زیر گریه و گفت مامان اون بچه بیچاره شیر نداشت بخوره. مادرش غذا نداشت که بخوره و شیر تولید کنه برای بچه اش و زار زد.

بی اعتمادی من به دنیای مجازی خیلی هم بی راه نبود. سی تا هزار تومانی! جایزه درخواستی پسرک است از فرشته دندان. در پوست خود نمی گنجد. قرار است بچه ها از ای.

دیروز دختر بابا امروز خانوم خونه. من اگه مادر شوهر بشم. وب نوشته های یک جراح. یادداشت های یک دهه چهلی. اخرین ساعات سال 92 داره می رسه و این اخرین پست این ساله. امسال از اون سالایی بود که من توش خیلی خیلی اذیت شدم و خیلی.

اینجا یک نفر می نویسد. رسانه متخصصان و اهل قلم.

بازم طراز انسانیتم زیر تمام خط هاست. گور بابای الهیات و مذهب. گور بابای وجدان کاری و وجدان بیکاری. باید بپذیرم که خیلی چیزها هستن. باید عصمت را جور دیگر تعرف کنم. شاید این دومین نامه ای باشه که میان عمر نه ساله این وبلاگ برایتان می نگارم. مثل تمام آن سال هایی که اصلا .

حتی به قیمت تپش قلب و استرس های زیاد. نازی جان اصلا ازت خبر ندارم . اگه به اینجا سر می زنی یه خبر کوچولو برام بذار . بعضی وقتها حتی یه پیام بی ربط آدم رو پرت می کنه به دنیای گذشته های دور . گذشته هایی که با همه سختی و تلخی گاهی شیرین و دلچسب بود و این روزها چقدر غریب و ناآشنان .

زندگی فراز و نشیب بسیار داره و من به عنوان یک زن و مادر این فراز ونشیب رو با پوست و گوشت و استخونم لمس کردم و یاد گرفتم که همواره تعادل رو حفظ کنم هم تو فراز و هم تو فرود و سعی کرده و میکنم هیچوقت خودم رو نبازم. برای اطلاع از این فراز و نشیبها میتونید زندگینامه من رو تو وبلاگ. اگر خوندید نظر یادتون نره . ادامه ماجرای دزدیده شدن ماشین.

از روزها و شب ها که می گذرند می نویسم تا ردپایی از اندیشه و خاطره باقی بماند. من در اين هزار توي تغيير گم شده ام. نكند دارم پير مي شوم. بچسبم به مال دنيا و دلم نيايد يك گوشواره با آويز بلند ديگري براي خودم بخرم. نكند بيزار شوم از گل و گيله هاي زنونه و از هرچيز آويزاني كه مزاحم استايل مردانه ام شود. افقي ديگر است كه سرزده از در آمده است. توي خواب همه چيز خوب بود.