عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند. عنوان ندارم برای این پست. بعد از آوردن جهیزیه اون وسایلی که کهنه و قدیمی شده بود رو بیرون انداختم. یه تعدادی رو هم گذاشتم برای خانواده ها ی فقیر. بقیه رو داخل کارتون گذاشتم و گوشه اتاقم کارتون ها رو تا سقف چیدم. مامان کمد دیواری رو خالی کرد و یه تعداد زیادی رو هم گذاشتم توی کمد دیواری خونه مامان. دیدن اون وسایل و کاتون ها به حد مرگ آزارم می داد! گفت قاضی اول حکم توقیف اموال رو می ده بعد حکم جلب.

1- نوشتهها بیش از پنج خط نمیشود. این ابتکار عکسهای کوچک در اینک هم مال خودم بودا! حق کپیرایت محفوظ است. و کودکان پی پرپرچهها روان بودند.

عشق من عاشقم باش! به نام آنکه آفرید مرا و برای خوشبختی من تو را. صفحات کتاب قصه ام را مرور میکنم. همه بیست و سه سال را. میزنم گاهی آرام آرام . گاهی تند گام بر میدارم. کنار بعضی از صفحه ها که مینشیم از خنده ریسه میروم. روز اولی که مدرسه رفتم. تا روزی که مستانه عکس میگرفتم. کنار کیک جشن فارغ التحصیلی دبیرستان. همان نزدیکیهای سال ۸۵ . جشن های پوشالی هم داشتیما. مثلا خواستیم خاطره از خودمان در کنیم .

خاطره های خوب و بقیه شون. خاطره های خوب و بقیه شون. خاطره های خوب و بقیه شون خاطرات روزانه. خاطره های خوب و بقیه شون. پروانه - یادداشت های مارگزیده. چیزهای قشنگی که حالم رو خوب میکنه.

روزنوشت های یک زن از نوع دوم. سلام خدا رو شکر همه چیز فعلا خوب و آرومه. چون روزای پایانی سال خیلی کارش زیاده. شده الحمدلله هم اخلاقش و هم جسمش. برای اولین بار از یه مزون مانتو خریدم اونم از اینستا. نکرده بودم اما راضیم دو تا مانتو گرفتم که فعلا یکیش اومده. رژیمم برقراره تا ایشالا برسم به هفتاد. این روزا و شبا زباد به بچه دوم فکر میکنم اما خیلی دو دلم و معمولا به. موندن وحشتناک دخترم در اینده آزارم میده آخه من خودم تک فرزند.

از اوراق سپید آموخته ام. آخرین چیزی که به یاد می آورم این است که. عاشق بودم و کسی را بی نهایت دوست داشتم. ولی حال آنقدر فاصله وجود دارد. که هیچکدام دیگری را حس نمی کنیم. می خواهم به خاطر بیاورم. ترسی خفیف اما پایدار به همه هویتم چگ می زند.

قابل توجه نی نی دارها. بچه ها این کانال رو ببینید تشک های خوبی برای نوزاد داره من خودم از وقتی سام به دنیا اومده تو همین تشک ها می خوابونمش. چون لبه هم داره بچه متمایل به چپ و راست نمی شه. نمی دونم چرا ناراضی ام این روزا. همش احساس می کنم بی فایده ام. تمام تلاشم رو برای نگهداری از سام و تمیزی خونه می کنم اما احساس می کنم کافی نیست. خداروشکر کارو کاسبی محمد داره خوب پیش می ره.

پنج روز پیش دومین فرشته خونه ما زمینی شد. دامن همه ی منتظرا سبز باد ان شالله. اون لحظه واسه همتون دعا کردم همه ی همه هااااااا. دعا واسه ما یادتون نره. برای ورود دومین نی نی. خواهش میکنم دعام کنید زایمان راحتی داشته باشم.