Date Range
Date Range
Date Range
دل قوی دار سحر نزدیک است. از خوشی ها و حسرت ها. وب سایت دوستداران تن تن. شاعرشنیدنی ست ولی میل میل توست. دانلود کتابهای تن تن فارسی. این روزها که می گذرد. قالب وبلاگ گل های بهاری سرسبز. از همتون بخاطر پیغامهای پر از مهربانیتون متشکرم و همچنان به دعای خیرتون نیاز دارم. گفت چون تخصصی در زمینه ریه نداره من را پاس میده به دکتر عمومی خودم که اگه اون.
با صدای پسرم به خودم اومدم و سریع از گروه در اومدم اول ویدئو رو پاک کردم وبعد گروه رو حذف کردم . فکر میکردم خدا بچه هامو به خودت سپردم. بچه های منم به خصوص دخترم یکی دو سال دیگه چه بخوام وچه نخوام وارد این محیط خواهند شد.
نوشته های زیادی ام حذف شدند. این مطلب صرفا جهت بازگشایی مجدد وبلاگ نوشته می شود. با آرزوی سلامتی و شادی برای همه ی مردم دنیا و دوستان عزیزم در این شب مهم. بیست و سوم ماه مبارک رمضان. مدتی لپ تاپم ایراد داشت به گروه ها و شبکه های اجتماعی پیوستم ولی چنگی به دل نمی زنند. دلم برای خلوت و آرامش اینجا تنگ شده بود. شب خوش و یادمان باشد برای همه دعای خیر کنیم.
وقتشه بعد از یکسال تجربه زندگی از نوع و جنسی دیگر از انتخابمون حرف بزنم از اینکه تا اینجا چه حسی دارم و چه تصمیمی دارم. راستش دوستهای گلم بی هیچ شکی پارسال سختترین سال زندگیمون بود. بیشتر این سختیها بخاطر شرایط خاص ما بود. زندگی در نیویورک بدون فاند.
من هستم و تو و اون . سه تایی انگار از دنیا جداییم.
Видео с улиц города Ярославля. Телефонный код города ярославля? Войти в личный кабинет. В честь дня рождения города Данилова открыты после ремонта два социальных объекта. В Ярославской области в августе и сентябре пройдет заключительный этап проекта Бегом по Золотому кольцу. В Ярославской области осталось 639 не устроенных в семьи детей-сирот и детей без попечения родителей.
ساکت شده بودی و فقط زل زده بودی. وبلاگ دوست عزیزم رحمت اسماعیل زادگان. مولانا جلال الدین محمد بلخی. چو آن زلف پریشانت پریشانم پریشانم. شکستم عهد و می دانی پشیمانم پشیمانم. برایت یک غزل خواندم و باران تند تر بارید. دو چشمم خیس از اشک و ز باران خیس مژگانم.
دل قوی دار سحر نزديک است. دل گویه های های ناتمام. بچه دار شدن یعنی همرنگ جماعت شدن. این روزها آنقدر اخبار بد از تمام دنیا بگوش میرسد که با میلان کوندرا هم عقیده شده ام. بزرگ ترهای خوب خوب خوب.
زندگی همین بود و باز هم همین. امروز می گفتم اگر ننویسم شاید لال از دنیا رفتم. نمی دانم با این خشم چکار می شود کرد. من سعی می کنم از بغل آن رد شوم ولی ترکشهایی که از طرف جنگ می رسند همیشه می خورند وسط کوره این خشم بی سر و پا و دوباره ذهنم را به هم می ریزند.