Date Range
Date Range
Date Range
خیال که خیس نمی شود! آخرین آیه از کتابی مقدس که در خاطره جهان مانده است. آدم از یه جایی به بعد دیگه زندگی نمی کنه.
یک ماما با چکمه های سفید. ده روز باقی مانده از اولین ماه از آخرین فصل سال را یک به یک چوب خط زدم که باورم شود دارند بالاخره تمام می شوند. نمی دانم روزهای بعد چگونه خواهند بود مثلا سخت تر یا اما تو قول داده ای که پس از هر سختی آسانی است. پس منتظر آن روز می مانم. بیست و نه دی ماه هزار و سیصد نود و پنج.
دنیا را به آتش خواهم کشید که جهنم روزی هزار بار توبه کند . اگر حتی یک لحظه غم از چهره ات بگذرد. تا تو هستی هراسی نیست. در این نقطه صفر مختصات انسانی. در این هیاهوی بودن های پوچ. در این سرزمین عشق بی عشقی. در اینجا که همه گوش هایشان را گرفته اند تا فریاد سکوت چشمانم را نخوانند. به بن بست رسیده ام. اینبار نمی ترسم از بن بست. چرا که این بن بست آغوش توست. مرا در آغوشت نگاه دار. عید من اون شبیه که تا صبحش. بالشی خیس از دلتنگی نباشه .
اندك تپش هاي گاه و بي گاه من. من گران تر از این ها هم لبخندت را خواهم خرید! همیشه آستین ها را زمانی بالا می زنیم که چیزی برای نجات دادن باقی نمانده. من همیشه عاشق اشتباه کردنم.
یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان است. زمان را به عقب باز می گرداندم . نه برای اینکه تو را که رفتی باز گردانم . زندگی را نمیتوان تحمل کرد.
بذآر تو آغوشت بمیرم! خودتم میدونی که ته دلم راضی نیست بری. دیگه برو واسه همیشه که قیدتو زدم. خب منم دیگه عین تو بدم. منم تصمیم گرفتم دل به تو ندم. امروز تو هوای ابری اینجا چقد دلم گرفت. از صبح دلم بدجور هواتو کرده! اینجا بی تو هوای دلم ابری ست. ولی می دونم که ندارمش.
در کافه های بعد از ظهر. هیچ اتفاق خاصی نمی افتد. در آن سوی میز نشسته باشی. روی کاشی ها می افتد. حواس ما را پرت می کند. یک فرزانه دیگر از کف دادیم. استادی که با نوای سازش جادو می کرد. هرروز که می گذرد داغی دیگر افزوده میشود. گویی دیگر در این روزها از جامعه هنر خبر خوشی به گوش نخواهد رسید. آوای هر سازی تکرار میشود اما آوای ساز هر کسی نه.
Cerchi consulenza per le pratiche amministrative? 8211; by Daniela Agerba.
Tu as une assurance pour les.