Date Range
Date Range
Date Range
Travel, data and urban professionals.
پسته چون خندان شود رسوا شود. رقصیدم و رقصیدم تا اجازه ندم بغض و اشک چشامو کسی ببینه. امروز اولین ماهگرد شروع زندگیمونه. شروع از اون روزی که باید یه سال پیش رخ میداد و . ازت ممنوننم بخاطر صبوری که در برابر من داشتی و داری. بخاطری عشقی که نشون دادی بهم. و من حسرتها به دلم مونده و حسرتهای زیادی که بهش دچار خواهم شد.
Sunday, November 11, 2007. Wednesday, November 07, 2007.
متاسفانه همه چیز در بلوگ اسکای بهم ریخته منم تصمیم گرفتم به میهن بلوگ برم میهن بلوگ امکانات فوق العاده ای داره از امشب اینجا میتونیسم. جمعه 13 آبانماه سال 1384. امروز دیگه سرویس بلوگ اسکای حسابی قات زده همه چیز به هم ریخته خودشم نمی دونه میخواد چی کار کنه. اگه جلوی آدرس وبلاگ های بلوگ اسکای www بذارید میگه چنین آدرسی وجود ندارد هر روز یک مشگلی داره شاید به میهن بلوگ برم. جمعه 13 آبانماه سال 1384. Is your computer running slow? جمعه 13 آبانماه سال 1384. Acronis True Image به شما .
گرچه اصفهان زیاد رفتم اما هر دفعه لطف خودش رو داره و در ضمن دفعه اول بود که همسر جان میرفتیم. شب چهارشنبه که رسیدیم رفتیم سی و سه پل در تاریکی هوا معلوم بود زاینده رود کم آب هست اما اصلا فکر نمیکردم خشک باشه. اولین اتفاق این بود که در ده قدمی کیوسک110. شیشه کوچک ماشینمون رو شکستند! ولی تنها چیزی که نصیب آقای دزد شده بود یه کیسه تخمه بود! شرب العین 13 فروردین88. اما قشنگیش به این بود .
من حق دارم جایی بنویسم که مجبور نباشم خودمو سانسور کنم. من حق دارم اگر خاطرات خصوصیم رو مینویسم و با اسم مستعار هم مینویسم وارد زندگی واقعیم نشه. با نهایت احترام به خواننده هایی که دوستشون دارم و میخونموشون. و خواننده هایی که خاموش بودن و هیچ جوری نمیتونم ازشون عذرخواهی کنم.
اینکه چیزی دیگه خوشحالت نمیکنه ینی به مرگ خاموش مبتلا شدی . نوشته شده در Fri 13 Jun 2014. زندگی یک چمدان است که می آوریش. بار و بندیل سبک می کنی و می بریش. دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم. گاه و بیگاه پ ر از پنجره های خطرم. به س رم می زند این مرتبه حتما بپرم. گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم. قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم. چمدان دست تو و ترس به چشمان من است. بغض هایت رقمی سردتر از قرن.
کیف پول و موبایل چرم طبیعی رنگ عسلی. کیف پول و موبایل چرم طبیعی رنگ قهوه ای تیره.
گرچه اصفهان زیاد رفتم اما هر دفعه لطف خودش رو داره و در ضمن دفعه اول بود که همسر جان میرفتیم. شب چهارشنبه که رسیدیم رفتیم سی و سه پل در تاریکی هوا معلوم بود زاینده رود کم آب هست اما اصلا فکر نمیکردم خشک باشه. اولین اتفاق این بود که در ده قدمی کیوسک110. شیشه کوچک ماشینمون رو شکستند! ولی تنها چیزی که نصیب آقای دزد شده بود یه کیسه تخمه بود! شرب العین 13 فروردین88. اما قشنگیش به این بود .