دختر که از سایه ی دیوار با سرعت می گذشت با شنیدن صدای بع بع سرش را بلند کرد و به دو طرفش نگاه کرد. اما دختر سرش را بلند نکرد.

خسته ام از مردی که سالهاست در من جیغ می زند. به همه چیزهای تکراری این جهان شک می کنم. پیش از آن که این بادها. ابرهای پر باران تری بیاورند. و عشق های دیگری در من کشف شود. این ابرهای تاریک و غمگین. مرا به یاد تو می آورند. باید این بی تابی ام. این دلتنگی های گاه و بی گاه را فراموش کنم. آواره یی که می چرخد. آواره یی که راهی می شود. و به هر کجای جهان که دست می گذارد.

کلبۀ جوانان شاعر و نویسندۀ بلخ. برگزاری پنجمین جشنواره قند پارسی و اهدای جایزه ادبی نوروز. تحولات در عرصه داستان و شعر. به طور کلی داوران شعرهاي .

عکست را در جیب پیراهنم میگذارم. گوزنها از پشت زخم میخورند. سربازی که از پشت زخم میخورد. یا به قطاری از مهمات دل خوش کرده است. که قرار نیست از جایی برسد. دلواپس توام ای مرگ! میترسم بیایی و نباشم. و چیزی جز دلتنگی دستگیرت نشود.

دمای این حفره 792 درجه سانتیگراد از فاصله دومتری است و در شمال غربی چین قرار دارد. وی از میان ۸۰۰۰ نف.

بگذار که آسمان به نامت باشد. با وعدۀ ديدار به او دل بستم. دل بستم و بسيار به او دل بستم. او گفت مرا از سر خود وا كرده است. انگار نه انگار به او دل بستم. نوشته شده در شنبه ۲۵ مرداد۱۳۹۳ساعت توسط غلامرضا ابراهیمی. دلم تنگ است و حالم بيقرار است. پر از أ م ن ي ج يب. نوشته شده در پنجشنبه ۱۴ شهریور۱۳۹۲ساعت توسط غلامرضا ابراهیمی. فراوان است بودن با كم عشق. جهان زيباست تنها با غم عشق. تواتر در حديث مهرباني است. قشنگ است آيههاي محكم عشق. يك دوبيتي و طرح تازه.