فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان. آرزوهایی که در من کشته شد. با عرض شرمندگی از همه ی دوستان. دنیای این روزهای من در کانادا. یک ماما با چکمه های سفید. جهانی به وسعت یک قلب. از لابلای دفترچه ی ایام.

من مسئول حرفی هستم که میزنم. نه چیزی که تو برداشت میکنی. 7بهمن که گذشت و 12 بهمنی که نزدیکه. خیلی خوشحالم از اینکه تو به دنیا اومدی, تو. منو , منو, پائیز. قبول میشم قبول نمیشم قبول میشم قبول نمیشم قبول میشم قبول نمیشم قبول میشم قبول نمیشم قبول. سایه ها و ستاره ها. خدایا از دنیای بی تو میترسم. گفتنی ها و نگفتنی ها.

هشدار به وسیله پاداش! Posted by خاستگاه در 10 نوامبر 2011. البته ما اراده نموده چهارشنبه را تعطیل کرده و رفتیم پی الواتی و خرید. خودمون رو کشتیم و چشم بازار را در اوردیم. خدایی اگه تو مود خرید باشم زودی خرید هام انجام میشه. اونوقت فکرش رو بکنید! حالا بیا ثابت کن به دستا و گردن و سن من جواهرات گنده و پر کار نمی اید.

طلسم اشک مرا با فریب دزدیدند. برام هیچ حسی شبیه تو نیست. همین از تمام جهان کافیه. وقتی اسفند ماه سال گذشته این وبلاگ رو آپدیت کردم فکرشو نمیکردم که بخوام بعد از سه ماه دوباره بیام و مطلبی توی این وبلاگ بنویسم. من قول قدیمی خودم رو فراموش نکردم و اومدم از چیزی بنویسم که میدونم خیلی از خواننده های وبلاگ انتظارشو میکشن. 13 رجب پیوند آسمانی من با مردی بسته شد که همیشه در خیال خودم انتظارشو میکشیدم. مردی با همه ویژگی هایی که من میخواستم.

38 از این به بعد ثبت موقت. سرگرمی و عکس و دانلود. شکلک و اسمایلی خانوم کوچولو. لحظه لحظه عشقمون تا وصال. دختری با کفش های تق تقی. مغز نوشته های پاستیلی من. روزهای زندگی من و نفسم. ღ ღ یاد تو هر جا که هستم با منه ღ ღ. یک عدد سرخوش بیکار! من و پاستیلی جون. من و یه دنیا تنهایی.

زیباترین صدای زندگیم تپش های قلب توست. به نام او به یاد. به یاد روزهایی که احساس میکردم خوشبخت ترینم. هشت ماه و نیم از تموم شدن ارتباط من و بنیامین میگذره! آره همه چی تموم شد. امشب داره برام خواستگار میاد. دلم به اندازه همه خاطرات خوبی که داشتم گرفته هرچند این مدت بنیامین بهم ثابت کرد که هیچوقت اوج احساسی که بهش داشتمو نفهمیده! که هیچوقت لیاقت احساس پاک منو نداشته. خدایا غصه هامو ازم بگیر. نوشته شده در شنبه ۲۹ بهمن۱۳۹۰ساعت ۱۳ بعد از ظهر توسط مهسا. ۶ترم تا دکتر شدن ما باقیست! .

آرزوی ادامه یآشنایی از طرف آشنایی نزدیک. سلام به دوستای گلم خیلی وقت بود. که نیومدم اخه خدا بهم دوباره زندگی داده. یه دختر ناز ناز الان 5 ماهشه تازه دندوناش درومد براش اش دندونی. گزاشتم ازتون میخوام دعام کنید. تا بهترین مامان دنیا بشم. راستی عیدم مبارک هنوز نیومده ولی خوب بازم تبریک. با اینکه رد پای بوسههایم را در تن ات. بهتر از کف دستم می شناسم. تا به آغوش ات میآیم.

وااااااااااااااااااااای چه نمیدونم چه حسی دارم. فقط میدونم تو این 10 روز یه روز خوب نداشتم. حالا که همه چی تموم شد میگم. 10 روز بود که داشتم سعی میکردم برای ایندم تصمیم بگیرم. مهم اینه که باز من مرتضام و دارم. با یه دنیا عشق و دوست داشتن. امشب تهم قول داد که دیگه. مرتضییییییییییییییییییییییییییییییییییی تو فقط عشق منییییییییییییییییییی. روز بزرگ و درکنار خانواده ت جشن بگیری عزیزم.