ما بعد از چند ماه برگشتیم. که این مدت چندین مسافرت رفتیم دو هفته ای اصفهان بودیم و دو هفته ای هم شمال شهر ساری. امی تیس توی این مدت خیلی چیزا یاد گرفته و خیلی هم سربه سر خواهرش میذاره. توی مسافرت یه خورده از آموزش زبان فاصله گرفتیم ولی به محض برگشت به تهران اموزش رو ادامه دادیم. این روز ها بیشتر وقت ما به خاله بازی میگذره و البته تماشای فیلم راپونزل که امی تیس از همون ابتدا عشق موی بلند بود و راپونزل یکی از شخصیت هایی است که عاشقشه! امی تیس من سرما خورده. الان خدا را شکر بهتره.

دفتر دل یک شاعر تنها. یه نفر از جنس خاک. از باد سحر نشان مارا جویید ما بانفس صبح در آمیخته ایم. خدا خودش حساب کسایی که باعث شده زن به خاطر زن بودنش به خدا شکایت بکنه رو میرسه! پس هیچ کدوم از انسانها در گوهر اصلی وجودیشون که روح اوناس تفاوتی با هم ندارن اما.

ღبی تفاوت باش به جهنم مگر دری ا م رد از بی بارانی . مانسل بوسه های خیابانی هستیم. نسل خوابیدن با اس ام اس. نسل درد ودل با غریبه های مجازی. نسل جمله های کورش کبیر ودکتر شریعتی. نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس. یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم. یادش بخیردنیای ماهم همینطور بود. این شاخه ی ن ازک سرن وشت. تحم ل وزن ه ردویمان را ن داشت! آهای چ.