من از دیار عروسکها می آیم. از زیر سایه های درختان کاغذی. در باغ یک کتاب مصور! در کوچه های خاکی معصومیت. هفته او ل شهریور 1391. هفته او ل مهر 1389. هفته او ل بهمن 1388.

آیا میدانید دین حضرت آدم چه بود.

شرط عاشق این نیست که با یک دل دو دل برداشتن! قلب آدما مثل یه جزیره دور افتاده می مونه. اینکه چه کسی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست! مهم اون کسی است که هیچ وقت جزیره رو ترک نمی کنه. کاش می شد یاد بگیریم دل کسی رو نشکنیم. کاش می شد یاد بگیریم در مقابل کارهامون برای دیگرون منت نزاریم. کاش می شد یاد بگیریم صادق باشیم. کاش می شد بچگانه رفتار نمی کردیم و عاقل می بودیم. کاش می شد دنیای قشنگ عاشقونمونو با یه نسیم کوچولو خراب نمی کردیم. کاش می شد یه ذره از غرور و خودخواهیمون کم می کردیم.

مزرعه ای که برای همیشه به مترسک سپرده ام. امروز حس کردم که قلبم باز می تپد. من هنوز تو را می بینم پس من هنوز زنده ام. امروز همه اعیاد گرد هم آمده بودند. همه بهار بود هم عید فطر دست ما بود عید قربان به پا می کردیم. نوشته شده در شنبه 3 مهر1389ساعت توسط باغبان. مزرعه فصل ها را نمی شناسد باتو بهار است و بی تو خزان. چون فصول زندگی من با تو آغاز و بی تو پاییز این زندگیست. نوشته شده در پنجشنبه 1 مهر1389ساعت توسط باغبان. به یاد دارم بهار تمام شد اما چون تو بودی بهار هنوز ادامه داشت.

به دنيا مي آئيم تا خدمت كنيم به ديگران و همه را دوست بداريم همانطور كه خدا ما را دوست دارد . از دنيا مي رويم تا شروع كنيم زندگي ابدي را در كنار تمام خوبهائي كه ما را دوست دارند و به ما خدمت ميكنند . دیوان شاه نعمت اله ولی. فقط کافیست آنگونه که هست ببینید. ذهن آزاد شما را هدایت خواهد کرد. از سویی شیطان با استفاده از غرور آدم.