Date Range
Date Range
Date Range
دوستان عزيز سلام امدم برگشتم تا فراموش كنم خيلي چيزها را چنان كه هرگز نبوده ووجود نداشته است خودتان ميدانيد كه اين چيز ها بخش عمدهاي از دستمايه هاي عشقو اميدواري من به زندگي بوده است . اما اين اواخر انچه باعث شادابي روحم ميشد تنها تبديل به مردابي شده بود كه مرا به تلخ كامي عميقو خفه كنندهاي دعوت ميكرد . الان اينجام هيچ فكر خاصي ندارم . راه مقابلم اصلا مشخص نيست . تنها دو چيز دارم دخترم و ميلم به نويسندگي بقيه ي ارزوها يم چه بود بماند . از خدا ميخواهم اوضاع از اين بد تر نشود همين و بس .
سهشنبه, اکتبر 5, 2010. Posted by saba in روزمرگي. شنبه, مه 30, 2009. Posted by saba in روزمرگي. هيچوقت نتونستم مامانمو درك كنم. هيچوقت مامانم منو درك نكرد! سر يه موضوع خيلي كوچيك ديشب با مامانم دعواي مفصلي كرديم. بابايي كه زنده بودنش هيچ فايدهاي برام نداشت! .
حرف های ته دل من. تو را من چشم در راهم. زندگي و پرحرفی های من. داستان زندگی من و تو. عاشقانه های من و شهرام. به دلیل گرفتاری خستگی و هزار ویک دلیل دیگه. از همه دوستان خوب این وبلاگ خداحافظی می کنیم. و سفر به جنگل ابر و دوشب تو چادر و وست جنگل خوابیدن . اونم واسه همسرم که تجربه اولش بود و قدری هم استرس داشت.
بچه بزرگشون که دبیرستان میره رو گذاشتن پیش من و این بچه چند روز دیگه مسابقه راگبی داره و هر روز باید بره تمرین. من می برمش و بعدش هم برش می گردونم خونه.
یه دختره که یه پسری داره که خیلی دوسش داره. با آرزوی قبولی طاعات و عبادات. حوصلم سر رفته حرصم میگیره نمیتونم یه کار خوب پیدا کنم. به خدا کلافه شدم دنباله یه کاره دولتییم که اونم شانس می خواد و ما نه شانسو داریم نه پارتی. تو کنکور ارشد هم قبول نشدم شد قوز بالا قوز. ظ روز یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۸. مدام دلهره نتایج ارشدو دارم همین امروز یا فرداست که بیاد . اول بیدار میشی چایی بزار.
من يه شيطونكم كه از زمين و زمان شاكيم پس میشم شيطونک شاكی. و شيطونک گيرويی هم هستم و دوست دارم به همه چيز گير بدم. از اين شيطونک شاكی و گيرو ناراحت نشيد.
من و دوست جونم! ما نیز به جمع مجردان پیوستیم! چهارشنبه 12 تیرماه سال 1387. همه چی بین منو دوست جون تموم شد. و از 7 دولت زاد. نمی دونم چم شده بود. تمومش کردم! نوشته شده توسط نگین. نوشته ی دکتر شریعتی . شنبه 8 تیرماه سال 1387. و خدا یکی بود . عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که آنرا ببیند . خوبی ها همواره نگران که آنرا بفهمد .
Entri saya yang terakhir pada Mei 2012. Masa tu saya tengah sarat mengandung anak kedua. Sekarang anak kedua saya tu dah pun berumur setahun. Lama betul tak update kan? Mesti ada yang tertunggu-tunggu kan? Hehe, macamlah ramai sangat yang baca blog ni pun. Ok2, anak sulung saya, Kakak Sakinah ramai dah kenal kan? Jom saya kenalkan anak kedua saya ni. MUAZ AFFAANI BIN ABDUL HALIM. Muaz - nama sahabat Rasulullah. Affaani - nama Saidina Uthman Affan ra.
جو دایی نادر از سی مین. فرشته ای به نام مادر.
Design by Ma2non- - -x. Subscribe to my blog! This blog has no articles.