Date Range
Date Range
Date Range
خیلی پیش باید شروع میکردم اما تنبلی نمیذاشت پس از حالا دوستای قدیم وجدید سلام. اینجا دفتر یادداشتهامه از روزگارم و از آشپزی و ازخاطره هام مینویسم. زندگی من سرشار از نور و برکت و شادمانیست. ترک های یک عدد بتن شفاف. من هم سیب میخواهم! کمی تا قسمتی ابری. ت ند و خ ند. دل نوشته های یک زن. شبهای زغال اخته ای من. خب دلم تنگ شده بود.
برای رسیدن به روزهای خوب باید چند روزی را بد گذراند. بعد یکی دو ماه بالاخره بلاگفا راه افتاد. چقدر دلم برای وبلاگم و دوستان وبلاگیم تنگ شده بود. فقط حیف که خاطرات سال 93 ام کامل از بین رفت. حالا ان شاالله از این به بعد خبر خوش در اینجا ثبت کنم. یه وبلاگ دیگه هم دارم. دوستان عزیز به اونجا هم سر بزنید. آجی کوچیکه مادر شدنت مبارک.
مثل یک سکوت تلخ چه ساده باختم میان بی توجهی های تو. خدا گر مفرد و تنهاست . من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم. مرگ تدریجی یک رویا! .
من برگشتم با کوله باری از معنویت. چقدر دلم برای اینجا و شما تنگ شده بود. جاتون واقعا خالی بود برای همه تون دعا کردم. اصلا تصورش رو نمیکردم انقدر سفر دلچسبی باشه. یعنی کلا یه ذهنیت دیگه داشتم از سفر عمره ولی واقعا خوش گذشت. ان شاء الله که مکرر نصیب همه کسایی بشه که آرزوشو دارند البته که تا جوونیم و سرحال خیلی بهتره. فقط اومدم ابراز وجود کنم و ازینکه چراغ خونم رو تو این مدت روشن نگه داشتین ازتون تشکر کنم. راستی آزمون دکتری هم دعوت به مصاحبه نشدم. حلالیت و نتایج عجیب مرحله اول آزمون دکتری! .
این برنامه ها و فضاهای جدید هم که غیر از کپی و پیست چیزی نیست باز هم فضای وبلاگ کلی جان تازه می دهد به نویسنده! البته که من در وادی گیر افتاده بودم که با تمام شدن این ترم تحصیلی کمی مسوولیت ها سبک شد و نفسی کشیدم و دلم برای این فضا با وجود مجازی بودنش تنگ شده بود! یادش بخیر که این فضا برای خودش چه کیا و بیایی داشت! .
خدا را شاکرم که همسرم را نیمه گمشده من قرار داد. به دل نگیر اگر گاهی. زبانم از شکرت باز می ایستد! کم می آورد در برابر بزرگی ات. لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت. روزهای همسر یک طلبه ღ.
شروع رقص بندری شپش های نازنین در جیب مبارک اینجانب. دیگه دوران ولخرجی به سر اومده . اصلا ولخرجی پیشکش کلا دیگه نمیشه خرج کرد. نشستم فکر کردم ببینم چه خرجای مهمی در پیش دارم هزینه ی اونا رو بذارم کنار بعد ببینم آیا چیزی برام میمونه یا نه. حتما حدس میزنین دیگه به چه نتیجه ای رسیدم. یعنی بعد اینا دیگه میریم قسمت منفیه نمودار خرج و مخارج. توو لیست مشاغل خانگی اومده.
اردیبهشت با همه ماهها فرق میکند. و ابن اردیبهشت با همه اردیبهشتها فرق میکند. و من تصمیم های تازه ای گرفته ام. متفاوت با فروردینی که گذشت. نوشته شده در دوشنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت توسط مهرپرور. زن همه جا پیدا می شود. هر جایی که فکرش را بکنی. در هر موقعیتی که فکرش را بکنی. باید زن را پیدا کرد.
یه مرض جدید به کلکسیون امراضم اضافه شده! تقریبا هر شب تا پنج صبح بیدارم. هیچ جاره ای هم براش پیدا نکردم. فکر کنم مجبور بشم مدتی قرص خواب بخورم تا خوابیدنم تنظیم بشه. حتی حوصله تلویزیون هم ندارم. فقط توی پینترست عکس می بینم.
183; 纪念中共中央发布 五一口号 65周年座谈会在京举行. 183; 政协委员就 健全社会主义协商民主制度 答记者问. 183; 何丕洁 提高能力水平 深化服务内容 为实现中华民族伟大复兴贡献力量. 183; 民革中央中心学习组举行扩大会议 学习 坚持和发展中国特色社会主义 课题 万鄂湘作中心发言齐续春主持. 183; 郑建邦 深入践行中国特色社会主义理论 全面提升民革祖统工作水平.
Para uma sociedade rápida e veloz, urge que a comunicação social paute alternativas que valorizem outros elementos, tais como respeito pelos humanos, valorização do bem, do heroísmo, da solidariedade e da vida. Pensar a comunicação social a partir de valores e princípios é o que se propõe o 9º Muticom. A Província Eclesiástica do Espírito Santo. Planeje sua participação e venha para o Muticom 2015! Baixar versão em PDF.
Chcete se dozvědět více? Obědy pro děti pomáhají dětem. Které se ocitly v situaci, že jejich rodiče si nemohou dovolit zaplatit jim obědy ve školních jídelnách. Pomoc potřebným dětem je poskytována přímo prostřednictvím základních škol. Na základě darovací smlouvy tak, aby. Se obědy dostaly opravdu k dětem, nezkomplikovalo to ještě více situaci rodičů a pomoc nemohla být zneužita. La Bottega di Finestra novým partnerem Obědů pro děti.
Odkaz na nově vyvíjené stránky. V nejbližších dnech obdrží rodiče žáků s poruchou učení z uvedených ročníků předběžné přihlášky do nepovinného předmětu. Rodiče ostatních žáků nás mohou sami oslovit, pokud by chtěli, aby se i jejich dítě nové písmo naučilo.
چقدر دلم واسه اینجا تنگ شده بود. اما چون از دست پسرمون توی روز لب تاب گم میشه. شبا هم که دیگه همسری با لب تاب کار داشت تا صبح و دیگه نوبت به من نمیرسید. نمیدونم از کجا شروع کنم و چی بگم. شروع میکنم تا ببینم چی یادم میاد. اول اینکه تا دو هفته ی دیگه انشاالله من عمه میشم.