I hate to paint my nails. Я как-то очень быстро накрасила ногти этим лаком в два слоя, что не успела сообразить, что дает такой сумасшедший блеск. Золотистые частицы слюды видны, ессно, невооруженным глазом. Не понятно, то ли он красно-малиновый, то ли серебристый.

ظ روز جمعه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۸. که تو را دوست می دارم. این ورقهای دست خورده هم. دست دلم را رو کرده اند. ظ روز پنجشنبه ۱٧ اردیبهشت ۱۳۸۸. ولی من که شعر بلد نیستم. من تنها همین را بلد هستم. ظ روز جمعه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸. و از هیاهوی پر تپش قلبم. رها شو از تنگ خیال من. میان تو تا دستان من هفت دریا فاصله است.

Forgot Password or Username? Deviant for 7 Years. This is the place where you can personalize your profile! By moving, adding and personalizing widgets.

از تمام دوستان و شعرا برای حضور در این جلسه دعوت می نماییم. و از دوستان درخواست اعلام این اطلاعیه را داریم.

کوچکتر که بودم دوست داشتم در روز تولدم بمیرم. فرقی برایم نداشت سی سال یا سی صد سال فقط. دوست داشتم لحظه ای که به دنیا آمده ام. نمیدانم شاید به نظرم رمانتیکتر بود. بزرگتر که شدم فهمیدم که فرقی ندارد چه روزی به دنیا آمده باشی و چه روزی بروی. نقشی از تو بر خاطر کسانی که دوستشان داری باقی مانده باشد. گاهی باید بگذری از خاطراتت تا بتوانی ادامه. باید محکم باشی و سر حرفت بمانی! زیبا کنار حوصله ام بنشین.