1نفس های ترم 5به شماره افتاده. و ما میخوایم هر چه زودتر همه چیو جمع و جور کنیم بریم فرجه برای علوم پایه. 2عذرخواهی بابت تاخیر در نوشتن. راستش در اینستاگرام فعالیت میکنیم اما لطف دوستانی که به اینجا سر میزنند باعث شد که دوباره به وبلاگ برگردیم. اونجا هم در خدمتتون هستیم البته خاصیتش اینه که پست ها همه عکس دارند. 3به زودی با مطالب مبسوط پست میگذاریم. کارنامه تابستان 93 یا به عبارتی تابستان خود را چگونه گذراندید.

از طرف حج دانشجویی میخواستن مارو ببرن مشهد. من به همسری پیشنهاد دادم که نمیخواد با اونا بریم. بیا با خونواده شما بریم. آخه اونا 14 ساله مشهد نرفتن و هر بار که توی تلویزیون مشهد رو نشون میده مادرشوهر و خواهر شوهر با کلی حسرت و آرزو سلام میدن. با همسری رفتیم بلیط قطار گرفتیم و هتل رزرو کردیم برای 3 روز! با کلی شوق و ذوق به خونواده همسری خبر دادیم. اونا هم خوشحال شدن خیلییییییییییی. چند روز بعد پدرشوهر گفت بلیط من رو کنسل کنید من بخاطر کارهام نمیرسم باهاتون بیام! نسبتا نزدیک به حرم.

ارغوان هستم بیست و نه ساله. دی ماه نود عقد کردم و خرداد نود و دو به اتفاق قشنگ ترین حادثه زندگیم اومدیم زیر سقف آرامش. خوشا شیراز و وضع بی مثالش. نرم نرمک میرسد اینک بهار. طعم خوب چایی های دونفره. بیمار خنده های توام بیشتر بخند. توی شهری که تو نیستی. ازدواج بدون عشق ممنوع! ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود. یک شهر تا به من برسی عاشقت شده ست. از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران. یک جام پر از شراب دستت باشد. تا حال من خراب دستت باشد.