تو گل سرخی من پروانه . چق د ر عشق به ما می آید. تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی. و بهترین غزل توی دفترم باشی. خدا کند که ببینم عروس گلهایی. خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی. خدا کند که پر از عشق مادرت باشی. خدا کند که پر از مهر مادرم باشی. تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی. تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود. تو دست کوچک باران باورم باشی. بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد. بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی.

تو دادی ب ه م آرامش. بعد از 3 سال 1 ماه 3 هفته 1 روز مال هم شدیم. عآشقانه ای از شنل قرمزی دوشنبه هشتم تیر ۱۳۹۴. امروز دندونپزشکی بودم خداروشکر پرش کرد تموم شد آخییییش راحت شدممممم. اینقددد این مواد پرکردن رو داخل قالب فشار فشور میداد که گفتم الانه که فکم در میره خخ.

دخترم هدیه ای از خدا. دیروز بعدظهر تصمیم گرفتم ی گردگیری اسااااسی بکنم. البته بخاطر اینکه خونمون تو خیابون پررفت و مده گردگیری رو که هرروز میکنم ولی میخواستم حسااابی همه چی رو بررررق بندازم. رفتم بالای صندلی و با جارو سقف رو گردگیری کردم که پدر گردنم دراومد. بعدشم شروع کردم به جارو زدن هال. نصفشو زده بودم وروجکم تو بالکن بود رفتم بهش سربزنم که همون لحظه دیدم ی چیزی رو انداخت پایین.

زندگی گل سرخی است که گلبرگهایش خیالی وخارهایش واقعی است! بعد چند روز سر و کله زدن با امتحانات بالاخره درست و حسابی اومدم. چند روزه خیلی دارم فکر میکنم درمورد اینجا. درمورد تصمیمی که باید براش بگیرم. اینکه اینجا بمونم یا نمونم. اصلا بازم به وب نویسی ادامه بدم یا نه. اعتماد کردن سخت شده برام دیگه. امروز ولی به یه قطعیتی تو تصمیمم رسیدم. پرونده ی این وبلاگ اینجا و برای همیشه بسته شد. ولی یه حرفی دارم با اونی که منو مجبور کرد به اینکار. درسته اینجا یه دنیای مجازی. ولی ماها همه واقعیت داریم. بعد یک امتحان سخت! .

בنیآ خوشبפ ت نבیבہ مث مآ. ت و ب هت رین. ب هت ر ت رین. ا تفاق ز نב گیت. آب ا صحآب ڪ هف. ت مام ش هوت ل با. ہ باران ت ڪ ننב واژہ. بریב اבامہ با هموך رمز قبلے.

Mr S and Mrs M. و إ ن ي ک اد ال ذ ين ک ف ر وا ل ي ز ل ق ون ک ب أ ب ص ار ه م ل م ا س م ع وا الذ ک ر و ي ق ول ون إ ن ه ل م ج ن ون و م ا ه و إ ل ا ذ ک ر ل ل ع ال م ين . باهم و برای هم فصل جدیدی از زندگی رو رقم زدیم. تا هر ناممکنی رو ممکن کنیم. چون ما تونستیم و میتونیم. هفته او ل شهریور ۱۳۹۵.

کلبه ی عشق ما دو نفر. بعد از یه عشق طولانی بلاخره مال هم شدیم. و اون لحظه ذوق مرگ شدم. الانم روز شمار عروسیمونه و به زودی وبعد از 10 11 سال انتظار میریم خونه ی عشقمون. توی این روزای شادمون کنارمون باشید. آمار وبلاگم اصلا بهم نمیخورد. نشون میداد 20 تا بازدید کننده بدون نظر. تمام پستای قبل رمزی شد. میخواستم فقط برای خودم بنویسم دیدم دلم نمیاد یسری دوستامو از دست بدم. روز و روزگارتون خوش فلا.