Date Range
Date Range
Date Range
نمیدونم چی بگم دیگه فقط دوست دارم گریه کنم. خدایا خسته ام از بد بودن هایم. خسته ام از تظاهر به خوب بودن هایی که نیستم.
اشعار سید محمدرضا هاشمی زاده. بچه های خالو محمد علی. خدا جون دوستت دارم کرمی. خانه وبلاگ نویسان استان بوشهر.
روسری را پس بزن تا شورش بادت شوم. شهر را درهم بریزم شور فریادت شوم. ای فدای بوسه ات شیرین کرمانشاهی ام! بعد چندین قرن باید باز فرهادت شوم. اخم کن تا کشته ی ابروی جلادت شوم. اسب توفان یال من! کو شبی که میهمان عشق آبادت شوم. کاش میشد شهرزاد قصه گوی من شوی. تا هزار و یک شب زیبای بغدادت شوم. هر کرانه کاش اسیر دست موسادت شوم. هر کجای این جهان که دست بگذارم تویی.
غم یعنی اینکه کوچه تا ته سرد و تر باشد. معشوقه ات معشوقه ی صدها نفر باشد. لب وا کنی تا که بگویی دوستت دارم. با هم اتاقت روز بعدش هم سفر باشد. تو در جنونت غرق و دنیا خیس باورهاش. محدوده ی تنهاییت یک بوم و بر باشد. دلتنگیت در دامن انبوه آدم ها. هی بیشتر هی بیشتر هی بیشتر باشد. با هر دلیل و منطقی رد می شود حست. معشوقه ی دیوانه ات هم کو رو کر باشد. تا آخر این قصه در این کشور متروک. آغوش گرم گریه ات کوه و کمر باشد. یک پله بالاتر خدا با جعبه ی چوبیش. در هق هق بی وقفه اش چوب دو سر باشد.
برای فهم این موضوع سری به فرهنگهای ایران زمین می زنیم.
اخرین شعری که در سال 1391 سرودم. عریانم ودر خلوت خود راز ندارم. در خلوت خود حاشیه پرداز ندارم. می خواستم آکنده شوم از غزل اما. یک واژ ه ی رنگین غزل ساز ندارم. گفتم که تو را معجزه ی عشق بنامم. دیدم که توانایی اعجاز ندارم. دستی که نوازشگر احساس تو باشد. حسی که کند بغض تو را باز ندارم. دلدادگی ات را به صدایم نده ای دوست. من حنجره ای در خور آواز ندارم. بیهوده مدر پیله ی پروانگی ام را. عمریست که من میل به پرواز ندارم. مرداد دلم شرجی و اسفند غباریست. چون آینه ای جز شب اهواز ندارم. تادرسرم همين من دنيا پرست هست.
که به دنبال آرزویی میروند. و لذت سیر شدن گنجشکان هرگز مال آنها نمیشود. تنها به این دل خواهند بست که تمام سیب ها را از لبان تو می چینند. ببین اشک از چشم من چکه چکه. چه پول سیاهی است این زندگی. مدت هاست ایستاده ای محو. تصویری از تو برمی دارم. و وقتی برای دیدنت شاید زندگی کم بیاورم. انگار که تو می فهمی. بسپاری برق انتظار را در چشمانشان نگاه دارند.
که نه تو که خودم هم میروم! مرا به بازی گرفته . یعنی واتس اپ و وایبر و تلگرام و اینستا و غیره وبلاگ رو از بین بردنا. زندگی ما هم اشو مختل کردنا. امرور هم که گوشیم خراباون اندسم اینجا سلومی ولیییییییییییی قرارم با خوم ای هن ک واگردم طرف وبلاگ. منتها دیگه وبلاگ نویسای قبلی نیسن یا اگه هم هسن فعال نیسن.
Azt nem mondhatom, hogy örökre, de egy hosszú ideig biztos. Régóta tervezem, hogy bezárom az oldalt, de gimibe járok, be vagyok táblázva egész napra, plusz még a tanulás. De ma szántam rá néhány percet, leültem a gép elé és megírtam ezt a búcsúszöveget. Nem tudom, mit mondjak. Hogy miért ért véget? Valamint Krisznek.
باغ تاکو شعر فولکلور به لهجه تنگستانی. شعر محلی سرودهای سید احمد شمس العلماء. فدی یک تال مینت هرچه دارم. بر افتویی پسینت هر چه دارم. تو اهرم خاک پاکت چند عیارن. فدی یک ت ل زمینت هرچه دارم. ظ توسط شمس العلماء نظرات . خیالم رفته تو زلفت گماوی. سراندر پا و غم پرتا پراوی. خدا کاشکی دسم بی جی خیالم. خیالم رفت و دس تینا ولاوی. دلم بازم و چیشت پیله کرده. شی مرزنگی درازت تیله کرده. دو تا افتو جرنگن تخم چیشت. که مث پخچی عسل دل لیله کرده. مو از صبح تا به شام بیشتر میخوامت.