Date Range
Date Range
Date Range
خاطره های یک زن از یک زندگی. دلنوشته های من به خدا و همسرم. روزی منتظر بودم تا کوله بار غم هایم را به دوش کشی و سایه بان تنهائی هایم شوی. خسته ام به اندازه تمام تلاشهائی که.
روزگار تلخ و شیرین من در غربت. میکنم بنده رو نزنید میدونم کلی تاخیر دارم اما کلی ماجراهای بد و خوب برام اتفاق افتاد اول این که دوماه ایران بودیم کلی خوش گذشت و اتفاقات مهم افتاد از جمله عروسی خواهر زاده م بعدش او. مدیم اینجا دخترم از دوچرخه افتاد و انگشتا. دید کلی بیمارستان بازی و اینا بعدش هی پشت هم مریضی. و بد بیاری خودم هم چون مشکل کم کاری تیروئید. جوری که اصلا نمیتونستم بشینم. ولی از این هفته سعی.
و یک عمر نگرانی! حس آزاد دخترانه را به مهر مادری دادن. برایش تمام زندگی باشی .
ایوب ای پیامبر من . امیدوارم تو این هوای گرم تابس.
از آشنایی با آرمین تا پس گرفتن عسلکم. یعنی محتویات وبلاگ قدیمی را در پیوند های روزانه قرار. می بینم که بعد از اون طوفان سهمگین تو بلاگفا. سیستم نتونسته همه ی مطالب رو بازیابی کنه و تا سال 92 بیشتر برنگشته .
روز جمعه خوبه آدم از دوستان بازدیدی داشته باشه و من هم که دلم برای دوستان بلاگفایی تنگ شده خسابی گفتم احوالی ازشون بپرسم بعضیهاشون رو هم که تو این زلزله اخیر بلاگفا گم کردم امیدوارم برگردن و خونشون رو باز سازی کنن . دنیای نت هم مثل همین دنیای بیرونه بد و خوب داره باید بدیها رو فراموش کرد بیشتر برای اینکه خودمون آرامش داشته باشیم . دوستان هر جاهستید براتون سلامتی آرزو میکنم به من هم سر بزنید دلم براتون تنگ شده . چرا دیگه حس نوشتنم نیست.
همه عمر برندارم سر از این خ مار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی. و آنچه در این پست می نویسم گوشه هایی از لحظات شیرینی است که ما به خاطر داشتنش فقط و فقط شاکر خدایش هستیم. عمه جان میگه که آخه خیلی کار دارم و اصلا وقت ندارم و . و دخترم بعد از اینکه .
امشب می خواستم برای خودم برنامه بذارم که خودم و کارهامو کنترل کنم . اینکه الکی اینقدر وقتم رو نگذرونم و به کارهام برسم . تصمیم داشتم هر دو ساعت یک بار کارهامو بنویسم . و در ضمن بنویسم چی خوردم! بعله همچنان بنده یک عدد نسترن می باشم که می خواد یه روزی! موهامو بافتم . جلوی سرم رو مثل تل . بهم میاد و خیلی دوستش دارم . درواقع برای مهمونی خونه ی عموجان اینطوری رفتم . دلم می خواد شروع کنم به نوشتن دوباره . دلم برای نوشتن روی کاغذ هم تنگ میشد این مدت ولی باز هم ننوشتم . قضیه از این قراره که ف.
زندگی رو دوباره تجربه می کنم. آشيانه عشق من و آقاي همسر. جهان با تو زیباتر است. خاطرات من و تینای نازم. ذهن نوشت های خانم و آقای اردیبهشتی. طعم شیرین با تو بودن. ماجراهای ممول و حامی و نخودچی شون. ماجراهای من و زندگی من. مگر روز هفتم چه شد. من و رضا و ني ني. من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم. تایپ برام سخت شده بس که دیر.
Deviant since Apr 5, 2010.
Baranya megyében, Pécstől 15 km-re, Kelet Mecsek legszebb részén található Komló város határán, az erdő szélén, a sikondai fürdő útvonalán a teljesen felújított vendéglő. Kellemes környezetben, házias ízekkel, magyaros és különleges ételekkel várjuk vendégeinket. Közvetlen az üzlet mellett hatalmas parkoló fogadja a vendégeket. Begogadóképesség 180 fő, zenés rendezvényeket, lakodalmak lebonyolítását 120 fő-ig vállaljuk.
Dunán innen Tiszán túl Tehetségkutató verseny.