طبق قولم یک داستان واقعی رو به شعر در آوردم. داستانی که سه شنبه تو مسجد جمکران رخ داد و من تحت تاثیرش قرار گرفتم. خواهشا حوصله به خرج بدید و تا آخرش بخونید. شاید جواب منتقدینی که گفتند فقط شعرام راجع به عشقه رو داده باشم. خودمم دلم براش تنگ شده بود. سلاح هسته ای من چشمان توست . باور نکردم یک نمایش بود. تنها تظاهر بود و سازش بود.

و چه ریاکارانه آدمیم! چه طعنه ها که نشنیدی حوا. همه تا توانستند آدم شدند! چه صادقانه حوا بودی . خاکه تو منو خاکم کرد زنجیر تنت حلاکم کرد.

س ر درگ م میشی . میز نی که نبآید ب ز نی . جوآب پ س ب دی یآ . فرش قرمز گلدن گلوب 2015. ﭼﻮﻥ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﻢ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﻤﻮ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﻨﻢ. ﭼﻮﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﻮ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺮﺩﻡ. ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻡ . كافیست چمدانهایت را ببندى تا حاضر شوند براى از یاد بردنت! چتر منطق را بر ωر گر تہ ام! تا باراט عشق را تجربہ نڪنم! .

ΩلاҐ مל آروشاҐ פ وش اومבے. اینجا هرمطلبے ڪہ פ وب باشہ. میذارҐ هیچڪבوҐ از نوشتہ هاҐ. مخاطب פ اصے نבارہ اگہ با تباבل. لینڪ موافق بوבیל פ برҐ ڪنیל. عاشقانہ مے نפ یωҐ براے معشפ قہ اے ڪہ نمے בانҐ ڪیωت .

حرام باد دوست داشتن کسی که عاشقی سرگرمی اوست . زخم بر تنهایی ات می زند. اگر گاهی بهشت را دوست ندارم. و بر کلبه ی تنهایی ات. نفرین به عشق و عاشقی. چه دنیای قشنگی دارن عاشقا.

غم نویس نیستم فقط گاهی آب و هوای دل را مینویسم . اون همه ی بیقراریهامو دید. ﭼﻘﺪﺭ ﻣﺤﮑﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻭﺳﺘ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﻣ ﺸﺘ ﮐﺮﺩﻩ ﺍی. ﺧﻮﺩ ﺗ ﻮ ﻫﻢ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭی. ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣ ﺸﺘ ﺧﺎﻟﯽ ﺳﺘ . ﺑﺎﺯ ﮐﻦ ﻣ ﺸﺘﺘ ﺭﺍ. برایم کمی عشق پنهان است.