ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگرانوای به حال دگران. دیگر منت زمین را نکش! راه آسمان باز است. باور نمیکنی زندگی میگذرد! ديروز پس از یک هفته که مگسی در خانه ام میگشت! جنازه اش را روی میز کارم پیدا کردم. یک هفته بود که با هم زندگی میکردیم. تا آخرین دقیقه ها دور سرم میچرخید. بر او نازل گشته ام! .

چه کسی جاری خواهد شد و. سیاهپوشی که مرا فراموش خواهد کرد چه کسی است. با دیدن بعضے صحنه ها. با دیدن بعضے صحنه ها. بزنے نه حق دارے گله. با دیدن بعضے صحنه ها فقط خرد. مثل استشمام بوے عطرش رو تن. یا بعضے صحنه ها مثل . سفید شدن دونه دونه از موهات. با دیدن بعضے صحنه ها فقط باید اشک ریخت.

ღ ღ عاشق باش عاشق بمون عاشق زندگی کن که عشق یعنی همه چیز ღ ღ. خستگی و بیزاری از بلاگفا. به زلال و خلوص چشم ساران. سلامي به لطافت گرماي بهاري. سلامي همچون بوي خوش آشنايي. سلامي بر خواسته از دل و نشسته بردل. دوستان عزیزم بعد از 2 ماه بلاگفا هنوز مشکل داره و متاسفانه من نمیتونم. برای شما عزیزان کامنت بذارم و جای بسی تاسفه انگار دیگه باید بلاگفا رو. ترک کنیم بازهم کمی صبوری میکنم و اگر درست نشد از بلاگفا میرم چون حیف.

تا اطلاع ثانوی تعطیل . شاید پاک کنم اینجا رو. دیگه اینجا رو دوست ندارم . دیگه اینجا واسم قشنگ نیست . رفتنت مرا با آیینه غریبه کرد. فقط کمی خسته تر .

تمام دوستت دارم های ناگفته ای که پشت دیوار غرورمان ماند. و در آخر همدیگر را ازدست دادیم. و تو و یک دنیا بی تفاوتی! آه در بساطم نمانده! بس که دلم راخرج دوست داشتنت کردم. کاش نامت را باخط بریل می نوشتند. صدا کردنت کافی نیست! شکوه اسم تورا باید لمس کرد! عشق یعنی. طوری نگاهت میکنم که انگار تنها آدم دنیاهستی! لبانت را به صورتم نزدیک نکن.

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ه مه ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨن. ﻓﻘ ﻂ ﺗﻮ ﺧ ﻠﻮ ﺕ ﻣﯿﭙﯿﭽﻪ. نزدیک صورتم نفس می کشیدی. من رک تر از آنم. سخته واسه من دوری چشات. بسلامتی کسی که رگ دستشوبخاطر عشقش زد.

شاعرهمیشه شعر به دردش نمی خورد. ناب ترین طنز هاو عاشقانه ها. ღ دختری با کفش های صورت ی ღ. پ رت و پلاهاے یه בختر בیوونه. Ƹ Ӝ Ʒخنده دارهای علیƸ Ӝ Ʒ. اين جا همه چي در همه. ک ل ب ه ی ملکه. My love and last love is.

پس نبودنت هم مرا رنج نمی دهد! مغرور و خود شیفته نیستم. ولی یاد گرفتم که تو زندگیم. خداحافظ تو فرهنگ لغت من. جوابش فقط یه کلمه است. ترک میکنم و تنهایت میگذارم. تا بیش از این انرژی ات را صرف نکنی برای. و عاشقانه بی وفایی کردن. و هر چه بیشتر خودت را از چشمم انداختن! و چه حس پوچی بود این که میپنداشتم. معلم ها به ما یاد دادند. جای خالی را باید پر کرد.

تو را می توانستم ای دور از دور یک بار دیگر ببینم. اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود. اگر دفتر خاطرات طراوت پر از رد پای دقایق نبود. اگر ذهن آیینه خالی نبود. اگر عادت عابران بی خیالی نبود. اگر گوش سنگین این کوچه ها. فقط یک نفس می توانست. طنین عبوری نسیمانه را به خاطر سپارد. شبی چشمهای درشت تو را جای شبنم ببارد. اگر رد پای نگاه تو را باد و باران. از این کوچه ها آب و جارو نمی کرد. اگر قلک کودکی لحظه ها را پس انداز می کرد.