کوتاه شاید یعنی اندوخته های اندکی داریم. کوتاه شاید یعنی کم حوصله شده ایم. کوتاه شاید یعنی گلدان کوچک گل مرجان گوشه ی آپارتمان. کوتاه شاید یعنی زیبایی در 3 ثانیه. انجمن مجازی شعر آیات غمزه.

ازاینکه اینجایی خوشحالم حضور هر کسی که وارد اینجا میشه برام دلگرمیه پس با حضور دوبارت بازم اینجا رو گرم کن. علاوه بر تمام بد شانسی ها و مشکلات کنکور ک مانند بختک بر جان این بنده حقیر افتاده بود. پس از رارو نیاز های بسیار ماهم دانشجو شدیم یهویی. اومدم دعوتتون کنم به چالش سوزاندن کتاب های کنکوری.

در اوج علاقه ام زمینگیر شدم. با رفتن ناگهانی ات پیر شدم. شدم شبیه بچه ها بهانه گیر و پرصدا شدم شبیه آدمی که می رود به ناکجا.

من با غزلی قانعم و با غزلی شاد. نیامدی که سکوت مرا تکان بدهی. کمی برای غزلخوانی ام امان بدهی. دوباره گم شده بودم میان بهت سکوت. نیامدی که به من راه را نشان بدهی. چکاوکی شده ام دیده بر رهت تا باز. بیایی و خبر خوش از آسمان بدهی. نگو که دیر رسیدم همیشه و هر بار. و سهم عشق مرا دست این و آن بدهی. همیشه ختم غزل های من تو را کم داشت. بیا که عاقبتی خوش به داستان بدهی. نشسته ام سر سجاده چشم بر راهت. هنوز منتظرم در دلم اذان بدهی. نوشته شده در تاريخ بیست و چهارم بهمن 1393 توسط سهیلا السادات اولیایی.

با حس تو مجنون و رسوا میشوم. در تار و پود زندگیت. هر شب که پیدا میشوم. دوستت دارم و دانم که تو. اگر خون هم گریه کنی. عمق همدردی دیگران با تو. سهراب هم دروغ مي گفت. ديگر از عبور در حاشيه خسته ام . هوای اين اطراف بر سرم لحاف سنگينی ست. در روزهای خسته مرگ حتی ادامه ی تنهايی ماست. تو صاحب همه چيز اين اتاق بی همه چيزی قبو ل! دل خون خون خون.