زندگی را باید حس کرد و همانگونه که هست پذیرفت. حال و هوای نیویورک عوض شده بود. پاتریک ویرا مربی باشگاه نیویورک سیتی به یانگل هررا نوزده ساله روی آورده بود و او در کشاکش مصدومیت ها و سن بالا رفته اش طی پانزده دیدار فقط دو پاس گل داده بود. به مناسبت تولد آندرآ پیرلو.

دیگه جدی جدی ما رفتیم! سلام به روی ماه همۀ دوستان عزیزم! حلال کنین اگه این چند روزه اذیت شدین مخصوصا تو پست قبل. و از همه عزیزان و دوستان هم بخاطر شرکت در مراسم ختم این حقیر. تشکرات فراوان دارم و امید که در شادی هایشان جبران نمایم. خب بریم سر اصل مطلب. راستش من رفتم برای همیشه. و خیلی ناگهانی شد تقصیر من نیست دست تقدیر منو کشوند و برد. باید میرفتم این رفتن واجب بود و لازم. خلاصه عزیزان همراه و هم وبلاگی مخصوصا مخصوصا بلاگفایی های عزیز حلال کنین تروخدا.

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود. شانه های خسته ی غرور من. سکوتم دلیل نبودنم نیست .

فاش گویم با همه رسوائیم . افتخارم این ب و د زهرائیم . السلام علیك یا ام ابیها. یک روز زخم عمیق دلم. قالب وبلاگ گل و بهار. ام پی تری پلیر سونی. سی اسفند می رویم کربلا. من و حسین علیه السلام. من و امیرالمومنین علیه السلام. او را دوست می داری.

سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد. زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود. کی برد computer و مای fingers -. ﺍﻫﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﭼﮥ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﮐﻨﺎﺭﯼ. ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﺵ ﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ. ﺗﻮ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ. ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻨﮓ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﻡ .

که عشق می داند آئین بزرگ کردن را. بگذار عشق خاصیت تو باشد. نه رابطه خاص تو با کسی. در آغوش خودم هستم! من خودم را در آغوش گرفته ام! نه چندان با لطافت.

دل نوشته های گاه و بی گاه.

بنام انکه نامش مهربان است و یادش مهرباران. جلد اول ستاره بی نشان. تا آنجا که تو هستی. مرا دست کم نخواهد گرفت. همیشه هوا تک نفره نیست. روزی تو بر می گردی. ابرها به خانه اشان می روند. ساعت به وقت انسانیت خواب است. عجب موجود سخت جانیست این دل. هزار بار تنگ می شود.