سه شنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۵. ده بار دیگر خواندن مکبث. ده بار دیگر خواندن مکبث. صد بار دیگر خواندن کوری. ما زندگی کردیم و ترسیدیم. ما عاشقی کردیم و جان دادیم. در کوچه های شهر بی روزن. در کافه های دور دانشگاه. در پله های سینما بهمن. ما زندگی کردیم و ترسیدیم. ما زندگی کردیم و چک خوردیم. ما توی هر چاهی فرورفتیم. ما توی هر شهری کتک خوردیم. مانند یک باران بی موقع.

انجمن اسلامی مدرسه شهید حسن خدمتی. اتحادیه انجمن اسلامی شهرستان آران و بیدگل. چگونه دو پوشه با نام یکسان در یک مکان بسازیم. کلاس فوق برنامه با کلاس اولی ها. تکاپویی ها با انجمن مدارس. خرید عطر و ادکلن زنانه. با این کار شما دو فولدر با .

تا دل بی طاقتم برای لحظاتی هم که شده ارام بگیرد. تا شبنم چشمانم برای لحظاتی هم که شده نچکد. سرازیر نشود تا حتی ذره ای هم که شده سبک شوم. نمیدانی نه نمیدانی این روزها چقدر پ ر پ ر م. پرم از بغضی بی انتها. پرم از فریادی که در گلو خفه شده. اما حرف نمیزنم سکوتی میکنم به مساحت تمام دردهای بی. روزه ی سکوت گرفته ام. این روزها نه اینکه دردی نیست نه درد هست. زخم هست اما گوش شنوایی نیست! دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج! ویلیام شکسپی.