مرا یک سوسک شاعر کرد. این ماجرا بر می گردد به سالها پیش یعنی زمانی که در دانشگاه تحصیل میکردم رشته تحصیلی من در آن زمان ریاضی بود وهیچ نسبتی با شعر و شاعری نداشتم. ولی در شبی از شبها دری برویم گشوده شد که در پشت آن دریایی از نور و روشنایی بود. آیا سوسکها حق نداشتند در آتش عشق بسوزند.

ز جور چرخ چو حافظ به جان رسید دلت به سوی دیو محن ناوک شهاب انداز. وقتی از دور دست ها برایت خاطره شدم. دور و دور و دور از چشمان قشنگ تو. دور خواهم شد بی شک. نوشته شده توسط خوشدل لینک ثابت. قرار نیست که همه ی دنیا شاعر بشوند یا نویسنده! ولی برای هر انسانی. نوشته شده توسط خوشدل لینک ثابت. دست قلاب میگیرد تا هر شب. خواب از چشم هایم بربایی.

چند داستان تکان دهنده! عدد معجزه . خدایا هر چه تو بگویی. اعجوبه های شهاب دانش قم. برای زندگی کردن هیچوقت دیرنیست. وخدایی که همین نزدیکی است. دنیای عکس و مطالب خواندنی. دست نوشته های یک معلم ریاضی.

یادمه بچه که بودم تو خونمون یه کمد داشتیم از اون کمد قدیمیا که توش لباس آویزون می کردند. کمدمون ۲ تا در داشت و وسط اون درا یه آیینه بود. عجیب بودبازم نمیتونستم خودم رو تو آیینه ببینم! این بار باید خم میشدم! انقدر زود بزرگ شدم که باورم نمیشه. دنیا چه تند می گذره. شبای امتحان چی می کشن! سلام به هم.

پیامد دیگر این انحراف تبدیل حکومت عدل اسلامی به حکومت استبدادی و سلطنتی موروثی بود.