Min puls slår islagt sti. I dans til en harpe. Sølv i årets hvite drakt. Av engler i svev over vann. Skjult av vinterens lubne frakk. Når elvene legger sin yre dans. Blir rammet inn av is. Da hviler tanken og livet.

ورود شمارا به وبلاگ خاطرات آدامسی. برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید. اشعار و نوشته های پریشان. عاشقانه های افشین و ارمیتا. دل نوشته های من و نی نی. هیچوقت هیچکس فراموش نمیشه حتی اونایی که فقط فقط با یه سلام اومده بودن. ایشالا که هر جا باشی حلت خوب باشه . نمیدونم چرا وبتون رو از بین بردین اما امیدوارم خوشبخت بشی. حتی خدا هم تنهائی اش.

یکی بود یکی دیگه هم بود. غیر از خدا هیچکس نبود. یه روزی شایدم یه شبی مهمون ناخونده اومد. نشست تو دل دختر قصه ما. موند و شد آروم جون دخترک. همه چی زیر و رو شد. غیر از خدا هیشکی نبود. یکی بود یکی دیگه هم بود . به عشق فكر كن! به لحظات ناب عاشقي . كه عشق آسان نمود اول ولي. چقدر خبراي بد زود رخنه ميكنه. چقدر نياز به دعا دارم.

پیش آی بخوانی رقم سینه ی ریشم. من نامه ی افتاده به خاک از کف خویشم. پائیز فصل خوبی برای رفتنت نبود. قلبم بوی کافور می دهد. شب به شب در آن مرده شورها آرزویی را غسل می دهند و کفن می کنند. این بی رحمانه ترین اتفاق هر روز من است. ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد. عاقلی باید که پای اندر شکیبایی کشد.